گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - د‌ر ستایش شاهزاده‌ ی کیوان سریر اردشیر میرزا ‌دام‌ اقباله فرماید

 

صبح آفتاب چون ز فلک سر زد

ماهم به خشم سندان بر در زد

جستم ز جاگشودم درگفتی

خورشید از کنار افق سر زد

ای بس‌ که حنده خندهٔ نوشینش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در ستایش مولای متقیان امیر مؤمنان علی بن ابیطالب

 

بجز لب تو کزو گفت شکرین خیزد

که دیده لعل کزو جوی انگبین خیزد

عجب ز سادگی سرو بوستان دارم

که پیش قامت موزونت از زمین خیزد

قد تو سرو بود طرّهٔ تو مشک اگر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا

 

ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد

جسم بیجان ترا از نو به تن جان می‌رسد

غصه را بدرود کن‌کاید مسرت این زمان

درد را پیغام‌ ده‌ کاین‌ لحظه درمان می‌رسد

گرد نعل توسنش بنشست بر اندام ما

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - د‌ر مدح شجاع ا‌لسلطنه حسنعلی میرزا طاب ‌ثراه گوید

 

مگر شرمنده از تیغ شه و ابروی جانان شد

که امشب ماه عید اندر نقاب ابر پنهان شد

و یا ابراز پی ایثار بزم جشن عید شه

به‌رغم سیم ماه نو ز باران ‌گوهرافشان شد

و یا بهر مبارک‌باد عید از عالم بالا

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - د‌ر ستایش امیرزاد‌ه شیرد‌ل ارغون میرزا ابن شجاع ا‌لسلطنه گوید

 

به ‌گوش از هاتف غیبم سحرگه این ندا آمد

که‌وقت عشرت جانبخش و جشن جانفزا آمد

به سالاری سپهسالار دارای تهمتن تن

گو سهراب دل شهزاده ارغون میرزا آمد

ظفرمندی‌که هندی اژدهای اژدر اوبارش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - د‌ر ستایش شاهزاده ‌کیوان سریر اردشیر میرزا و تشبیب به مدح شاهنشاه اسلام ‌پناه

 

سحر بشیر ملکزاده اردشیر آمد

مرا دوباره به پستان شوق شیر آمد

نگشته بود تباشیر صبح فاش هنوز

که سوی من زره آن ماهرو بشیر آمد

سیه غلامکم از خوشدلی صفیری زد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - ‌در مدح ابوالسلاطین عباس شاه غازی نیای بیضا رای شاهنشاه ‌اسلام پناه خلدلله ملکه فرماید

 

هست ‌از دو کعبه ‌امروز دین‌ خدای خرسند

کز فر آن دو کعبه است شاخ هدی ‌برومند

آن‌کعبه صدر ملت این‌ کعبه پشت دولت

آن را به شرع پیمان ، این‌ را به عدل پیوند

صید اندر آن حرامست در ملت پیمبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - د‌ر ستایش کهف الادا‌نی‌والاقاصی‌جناب‌حاج‌میرزا آقاسی رحمه ا‌لله فرماید

 

ازین‌سان کابر نیسانی دمادم گوهر افشاند

اگر ترک ادب نبود به دست خواجه می‌ماند

درختان را چه شد کامروز می‌رقصند از شادی

مگر بر شاخ‌گل بلبل مدیح خواجه می‌خواند

جناب حاجی‌ آقاسی که‌ریزد طرح‌صد گردون

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - ‌در ستایش شهنشاه ماضی محمد شاه غازی فرماید

 

سرین دلبر من سیم ناب را ماند

ز بسکه نرم و لطیفست آب را ماند

هنوز نامده در چشم من روز از هوش

به‌خاصیت همه گویی‌که خواب را ماند

درست نقطهٔ سرخی که در میان ویست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السطنه حسنعلی میرزا طاب‌الله ثراه فرماید

 

غم و شادیست‌که با یکدگر آمیخته‌اند

یا مه روزه به نوروز درآمیخته‌اند

درکفی رشتهٔ تسبیح و کفی ساغر می

راست با عقد ثریا قمر آمیخته‌اند

تردماغ از می شب خشک‌لب از روزهٔ روز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح امیرالامراء نظام الدوله حسین خان در ایام حکومت فارس

 

دلی که هر چه کند بر مراد یار کند

نخست ترک مراد خود اختیارکند

گرچه ترک مراد خود اختیاری نیست

که عاشق آنچه نماید به اضطرارکند

غریب را که به غربت اسیر یاری شد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده قهرمان میرزا حکمران آذربایجان طاب‌ثراه فرماید

 

هر کرا ایزد اختیار کند

در دوگیتیش‌ بختیارکند

وانکه را کردگار کرد عزیز

نتواند زمانه خوارکند

بس نماید مدار چرخ‌کهن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در ستایش شاهزاده مبرور شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

قضا چو مسند اقبال در جهان افکند

به عزم داوری شاه‌کامران افکند

ابو الشجاع حسن‌ شه که شیر گردون را

مهابتش تب و لرز اندر استخوان افکند

تهمتنی ‌که به یک چین چهره سطوت او

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیر بی شبیه و عدیل سلیل جلیل خلیل منیع جود و سخا آقاخان متخلص به عطامه ظله فرماید

 

.آدمی باید به‌گیتی عمر جاویدان‌ کند

تا یکی از صد تواند مدح آقاخان کند

محکمران خطهٔ‌کرمان‌که ابر دست او

خاک را بیجاده سازد سنگ را مرجان‌ کند

در بر اوکمترست از پیر زالی پور زال

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در شکایت از ممدوح پیش و مدح یکی از احباء خویش که مکنی به ابوالفضل است فرماید

 

نهر چون نیرگ سازد چرخ چون دستان‌کند

مغز را آشفته سازد عقل را حیران کند

آن‌ کلاه نامرادی بر سر دانا نهد

این قبای کامرانی در بر نادان‌ کند

گاه آن بر خواری دانا دوصد بهتان زند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در ستایش شاهزاده آزاده نواب فیروز میرزا فرماید

 

آنچه با برگ درختان ابر نوروزی‌کند

با تهیدستان کف فیاض فیروزی‌ کند

زان سبب فیروز شد نامش‌ که از آیات او

بخت هر روز آشکار آیات فیروزی‌ کند

هست چهرش گنج فیروزی و گردد آشکار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - د‌ر ستایش پا‌دشاه ماضی محمد شاه غازی طاب ا‌لله ثراه ‌گوید

 

هر دل اسیر زلف تو بیدادگر بود

کارش ز تار زلف تو آشفته‌تر بود

آشوب ملک شاهی و بیدادکار تست

ترکی و ترک لابد بیدادگر بود

در ملک حسن شاهی زان شور و شرکنی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در ستایش نواب فریدون میرزا فرماید

 

هرکرا دل سپیدکار بود

با سیه طرگانش یار بود

شود از قیدکفر و دین آزاد

بسته هر دل به زلف یار بود

به کمند بتان گرفتارست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در ستایش شاهزاده مبرور فریدون میرزا فرماید

 

هرجاکه پارسی بت من جلوه‌گر شود

بس شیخ پارسا که به رندی سمر شود

گر در طراز شاهد من بگذرد به ناز

از طلعتش‌ طراز طراز دگر شود

و‌ر بگذرد به عزم سیاحت به روم و چین

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - د‌ر ستایش پادشاه جمجاه ناصرا‌لدین شاه غازی طال‌الله بقاه و تال اللّه مناه د‌ر زمان و‌لیعهدی فرماید

 

تمام‌ گشت مه روزه و هلال دمید

هلال عید به ماهی تمام باید دید

بنوش جام هلالی به یاد ابروی یار

که همچو ابروی یار از افق هلال دمید

لب سوال ببند و دهان خم بگشای

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۱۲
۳۱۳
۳۱۴
۳۱۵
۳۱۶
۳۷۳