گنجور

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۲ - در سال شکست چوپان اوغلی گفته و بر روی توپ هایی که از لشکر عثمانی گرفتند حک کردند

 

چون سال بر هزار و دو صد رفت و سی و هفت

قیصر بشد ز فتح علی شاه زرم خواه

عباس شه ز امر ملک شد به مرز روم

زین توپ صد گرفت به یک حمله زان سپاه

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳

 

آه از آن دم که رفت لابد و ناچار،

رو، به ره ایروان سواره قاجار

یار من از من جدا شد آن دم و گشتم،

یار به اندوه، و رنج و غصه تیمار

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴ - در مدح میرزا حسین ولد میرزا محمد علی اشکبوس گفته

 

آن چه از مژگان خون ریز حسین بر من گذشت

بر حسین کی از جفای لشکر دشمن گذشت؟

خال و خط شامی، بناگوش اصبحی، قامت سنان

در جفا زلف حسین از شمر ذی الجوشن گذشت

قائم مقام فراهانی
 

رشحه » شمارهٔ ۱ - از یک قصیده

 

فلک کینه گرا دوش به آهنگ جفا

همه شب پای فرو هشت به کاشانهٔ ما

گفتم از بهر چکار آمده‌ای گفت که جور

گفتم از بهر چه تقصیر بود گفت: وفا

رشحه
 

رشحه » شمارهٔ ۱۵ - از یک قصیده

 

تو آن شهریاری که از آستینت

کشد بر سر خویش خورشید معجر

چو از خون گردان و از گرد میدان

شود دشت دریا شود بحر چون بر

فلک گردد از نوک رمحت مشبک

[...]

رشحه
 

رشحه » شمارهٔ ۱۶ - از یک قصیده

 

ای ضیاء السلطنه ای بانوی گیتی مدار

ای ضیاء دولت شاهی ز رویت آشکار

هر کجا شخصت سپهر اندر سپهر آمد حیا

هر کجا ذاتت جهان اندر جهان آمد وقار

پیش خرگاه جلالت خرگه افلاک پست

[...]

رشحه
 

رشحه » شمارهٔ ۲۲ - از یک قصیده

 

تاج دولت تا ز خاک درگهش بر سر زدم

پشت پا بر تاج خاقان و افسر قیصر زدم

جستم از خاک درش خاصیت آب بقا

آتش غیرت به جان زمزم و کوثر زدم

رشحه
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱- در مدح پیامبر اکرم محمد مصطفی‌(‌ص‌)

 

دوشم ندا رسید ز درگاه‌ کبریا

کای بنده‌ کبر بهتر از این عجز با ریا

خوانی مرا خبیر و خلاف تو آشکار

دانی مرا بصیر و نفاق تو برملا

گر دانی‌ام بصیر چرا می‌کنی‌ گنه

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت رضا علیه‌السلام

 

به‌گردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا

جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز وگوهرزا

چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره

شده‌گفتی همه چیره به مغزش علت سودا

شبه‌گون چون شب غاسق‌گرفته چون دل عاشق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش محمّد شاه

 

دوش که این گرد گرد گنبد مینا

آبله‌گون شد چو چهر من ز ثریا

تند و غضبناک و سخت و سرکش و توسن

از در مجلس درآمد آن بت رعنا

ماه ختن شاه روم شاهد کشمر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح نواب شاهزاده فریدون میرزا فرمانفرما

 

ای رفته پی صید غزالان سوی صحرا

بازآ بسوی شهر پی صید دل ما

گر تیر زنی بر دل ما زن نه بر آهو

ور دام نهی در ره ماه نه نه به صحرا

نه شهرکم از دشت و نه ماکمتر از آهو

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف نامۀ پادشاه‌گیتی ستان محمدشاه غازی انارلله برهانه‌گوید

 

شکسته خامهٔ آذرگسسته نامهٔ قسطا

چه خامه خامهٔ خسرو چه نامه نامهٔ دارا

گسسته دفتر شاپور و خسته خاطر آزر

شکسته رونق ارژنگ و بسته بازوی مانا

به سعی خامهٔ ماهر به فرق نامهٔ طاهر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح ابوالمظفر محمدشاه غازی طاب‌لله ثراه گوید

 

گسترد بهار در زمین دیبا

چون چهر نگار شد چمن زیبا

آثار پدید آب شد پنهان

اسرار نهان خاک شد پیدا

ابر آمد و سیم ریخت بر هامون

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح حاجی اسدالله خان شیرازی

 

دوشینه چون‌کشید شه زنگ لشکرا

سلطان روم را ز سر افتاد افسرا

باز سفید روز بپرید از آشیان

زاغ شب سیاه بگسترد شهپرا

تاریک شد سپهر چو ظلمات وندرو

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - فی مدح سلطان العادل محمد شاه غازی رحمه‌الله علیه

 

عید شد ساقی بیا درگردش آور جام را

پشت‌پا زن دور چرخ وگردش ایام را

سین ساغر بس بود ای ترک ما را روز عید

گو نباشد هفت سین رندان دردآشام را

خلق را بر لب حدیث جامة نو هست و من

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در شکایت از ممدوح گوید

 

گر تاج زر نهند ازین پس به سر مرا

بر درگه امیر نبینی دگر مرا

او باز تیز پنجه و من صعوهٔ ضعیف

روزی بهم فروشکند بال و پر مرا

او آفتاب روشن و من ذرهٔ حقیر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح نواب شاهزاده علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه گوید

 

آراست عروس‌گل گلستان را

آماده شو ای بهار بستان را

وقتست‌که در سرود و وجد آرد

شور رخ‌گل هزار دستان را

شمشاد چو پای بر زمین‌کوبد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در مدح سلالة‌السادت میرزا سلیمان

 

اگر مشاهده خواهی فروغ یزدان را

به صدر فضل نگر میرزا سلیمان را

چراغ دودهٔ خیرالبشرکه طاعت او

ز لوح دهر فروشسته نقش عصیان را

کلیم‌وار عیان بین به طور سینهٔ او

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در مدح ابوالمظفر محمدشاه غازی طاب‌الله ثراه

 

چه مایه مایلی ای ترک ترک و خفتان را

یکی بیاو میازار چهر الوان را

هوای جنگ چه داری نوای چنگ شنو

به یک دو جام می‌کهنه تازه‌کن جان را

ز شور و طیش چه‌دیدی به‌سور و عیش‌گرای

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - در مدح مقرب‌الخاقان معتمدالدوله منوچهرخان گوید

 

خیز ای غلام زین‌کن یکران را

آن‌گرم سیر صاعقه جولان را

آن توسنی‌که بسپرد ازگرمی

یکسان چو برق‌کوه و بیابان را

آن‌گرم جنبشی‌که به توفاند

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۱۲
۳۱۳
۳۱۴
۳۱۵
۳۱۶
۳۷۶