گنجور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۱

 

تو جهانی دیگری جوهردرنگ آتش‌فعال

آب‌نفع و بادصولت، هم تو هفتی هم چهار

ماه‌طلعت مهردولت زهره‌زینت تیرفهم

مشتری‌اخلاق و بهرام‌آفت و کیوان‌دمار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۲

 

کوکنار از بس فزع داروی بی‌خوابی شود

گر برافتد سایهٔ شمشیر تو بر کوکنار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۳

 

گشاده دارد بر زایرش دوازده چیز

بدان صفت که نماند بجز بیک دیگر

دلش چو دستش و عشرت چو طبع و رای چو روی

عمل چو قول و زبان چون هنر و بدره چو زر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۴

 

نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد

نیست آزر باد پس چون باغ ازو شد پرنگار

چون درخت گل که هر چند ابر نوروزش همی

بیشتر شوید مر او را بیشتر گردد نگار

پیش ازین از گل گلاب آمد همی و اکنون نگر

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۵

 

ز غیشه خوردن و از بی جوی و بی آبی

گیای کو به چنان بود چون گیای شکر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۶

 

وگر چو گرگ نپوید سمندش از گرگانج

کی آرد آن همه دینار و آن همه زیور

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۷

 

چورای کوره و داود و نامور چیپال

چو دلهرا بخرو و دو صد هزار دگر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۸

 

دلش نگیرد ازین کوه و دشت و بیشه و رود

سرش نپیچد از این آب کند و لوره وخر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۹

 

ملک چو اختر و گیتی سپهر و در گیتی

همیشه باید گشتن چو بر سپهر اختر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۰

 

بشاهنامه همی خوانده ام که رستم زال

گهی بشد ز ره هفتخوان بمازندر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

چگونه کرد مر آن دلهرای بیدین را

نشانش چون کند از باز پیش در لوکر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۲

 

چگونه گیرد پنجاه قلعۀ معروف

یکی سفر که کند در نواحی لوهر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۳

 

بلفظ هندو کالنجر آن بود معنیش

که آهن است و بدو هر دم از فساد خبر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۴

 

چو ده دهی(؟) که بد و نیک وقف بود برو

به زنگبار و به هند و به سند و چالندر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۵

 

تو چگونه رهی که دست اجل

بر سر تو همی زند سر پاس

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۶

 

تاسه گردم ترا چو حق شنوی

من نگویم رواست شوتوبتاس

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۷

 

بلبل همی سرآید چون بارید

قالوس و قفل رومی و جالینوس

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۸

 

خود فزاید همیشه مهر فروغ

خود نماید همیشه گوهر اخش

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۹

 

تو نبینی که اسب توسن را

بگه نعل بر نهند لبیش

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۸۰

 

دندان و عارض بتم از من ببرد هوش

کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش

جوشان شده دو زلف بت من بروی بر

جانم بر آتش است از آن آمده بجوش

اندر چهار چیزش دارم چهار چیز

[...]

عنصری
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۳۷۶