ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۲، ۶۳، ۶۴
ستوده گوش باش و والامنش
خجسته نهاد و فرارون کنش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۵
مکن خودستایی که وارون شوی
به وارونگی کی فرارون شوی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۷
ز مهسال و بهمرد پرسش نیوش
یکایک به گفتارشان دار گوش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۸
مکن هیچ با دزد داد و ستد
کزین داد و استد ترا بد رسد
ز بیداد کوتاه کن دست دزد
چنین است فرمودهٔ اورمزد
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۰
به هر کار گستاخ نتوان بدن
به هرچیز و هرکس نشاید زدن
میانه به هر چیز و هرکار باش
نه گستاخ باش و نه بستار باش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۱
به فرمانبری راه نیکی سپار
که خوش بهره یابی ز پروردگار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۲، ۷۳
سر بیمناکی گنهکارگی است
گنه کاره را تن به آوارگی است
همان بیگناهی تناسانیست
به نیکی سپاسنده ارزانیست
گنه کاره را بیم باشد ز شاه
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۴
به هر کار یکرنگ و یکروی باش
ستوده دل و بافرین خوی باش
یگانه شو و پاک و پاکیزه دین
که مرد یگانه بود بافرین
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۵
جز از راستی هیچ دم برمیار
که باشی بر مردمان استوار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۶، ۷۷، ۷۸
فروتن شو ای دوست در روزگار
که مرد فروتن فزون جست یار
فزون یار مردم نکونام زیست
ز نام نکو شاد و پدرام زیست
در زندگانی فزون یارگیست
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۰
روانت چو بردارد از بد خروش
خروش روان را ز دلدار گوش
نگه دار جان را ز کردار زشت
که اینست هنجار خرم بهشت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۱
ز داد و دهش جاودانی شوی
جز این گر کنی زود فانی شوی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۲
به راه زنان دانهٔ دل مپاش
فریبندهٔ جفت مردم مباش
زن پارسا را مگردان ز راه
که از رهزنی بدتر است این گناه
روان را گناه گران آورد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۳
چو گشتی توانگر به داد و دهش
فرومایهٔ پست را برمکش
که این مردمان خداناشناس
ندارند از مرد مهتر سپاس
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۴
روان را بپرداز از خشم و کین
که گردد تبه جانت از آن و این
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۵
به گفتار و کردار شو مهربان
نیایشگر و چرب و شیرینزبان
که پشت از خمیدن نگیرد شکن
نه از چرب گفتار گندد دهن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۶
میاموز دانش به ناپاکزاد
که دانش چراغست و ناپاک باد