ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - جنگ داخلی و دشمن خارجی
چون عدو درکمین بود زنهار
دست از شنعت رفیق بدار
دو کبوتر که بال هم شکنند
لقمه گربه را درست کنند
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۹ - زینت مرد
زینت مرد به عقل است و هنر
نی به پوشاک وجلال و فرّهی
دیدهام دانشورانی با خرد
در لباس ژنده چون عبد رهی
نیز دیدم سفلگانی بی کمال
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۰ - نیکنامی
چون برکههای دشت عرب دان تو حال خلق
گاهی ز آب پر شود و نوبتی تهی
این برکهٔ حیات مسلم تهی شود
از آب زندگانی و از فر و فرهی
دیر است و زود مرگ نباشد از آن گریز
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » آیین زرتشت
چنین گفت در گاتها زردهشت
که بر دیو ریمن نمایید پشت
دروغ است همدست اهریمنا
ابا هر بدی دست در گردنا
به یزدان نیکی دهش بگروند
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » به نام یزدان - این (است) اندرز انوشک روان اتروپات مارسپندان
بخواندم زگفتار دانای راد
که اندرز فرزند راکرد یاد
نکو نام پاد آذر شادکام
که بودش پدر ماراسپند نام
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱
شنیدم که دانا نبودش پسر
بنالید زی داور دادگر
بهزودی یکی خوب فرزند یافت
یکی خوب فرزند دلبند یافت
بفرمود «زرتشت» نامش پدر
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲
که جان پدرکرفه اندیش باش
بیآزار و به دین و خوش کیش باش
چو باید شدن زین جهان ای پسر
نگر تا به مینو چه بایسته تر
نباشدکس اندر جهان دیرپای
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵
هر آن چیزکان زی تو نبود نکو
به دیگر کسانش مکن آرزو
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷
مشو خویشتن بنده در زندگی
مکن پیش همچون خودی بندگی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸
رود هرکه با تو به خشم و به کین
از او دور باش و به رویش مبین
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹
امیدت به دادار دارنده بند
گزین دوستی کت بود سودمند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰
به گیتی ره ایزدی توختن
بود مینوی توشه اندوختن
به راه خدا و امهرآسپند
به جان کوش تا وارهی ازگزند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱
به زن راز پنهان مکن اشکار
همان کودکان را به فرهنگ دار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۲
نیوشنده باش و سخن درپذیر
پس و پیش پاسخ به پیمانه گیر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۳
مبادا ز فرهنگ و دانش جدا
زن و کودک مردم پارسا
کش آرد پشیمانی بیکران
برد بیش و تیمار و رنج گران
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۴، ۱۵
به بیگاه بر روی مردم مخند
زگفتار بیمایه لب بازبند