گنجور

عراقی » لمعات » لمعۀ سوم

 

هر نقش که برتختۀ هستی پیداست

آن صورت آن کس است کان نقش آراست

دریای کهن چو بر زند موجی نو

موجش خوانند و در حقیقت دریاست

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سوم

 

امروز و پریر و دی و فردا

هر چاریکی شود، تو فرد آ

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سوم

 

همه خواهی که باشی، ‌ای اوباش

رو به نزدیک خویش هیچ مباش

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم

 

غیرتش غیر در جهان نگذاشت

لاجرم عین جمله اشیا شد

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم

 

تا ظن نبریک ه هست این رشته دو تو

یک توست ز اصل و فرع،‌ بنگر تو نکو

این اوست همه، ولیک پیداست بمن

شک نیست که این جمله منم،‌ لیک بدو

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم

 

تبارک الله وارت عینه حجب

فلیسیعلم الا الله ما الله

خذحیث شئت فان الله ثم وقل

ماشئت عنه فان السامع الله

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم

 

خود گفت حقیقتی و خود شنید

زآن روی که خود نمود خود را خود دید

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم

 

خود می‌گوید و باز خود می‌شنود

وز ما و شما بهانه بر ساخته‌اند

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم

 

نظارگیان روی خوبت

چو در نگرند از کرانها

در روی تو روی خویش بینند

زینجاست تفاوت نشانها

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم

 

در هر آیینه روی دیگرگون

می‌نماید جمال او هر دم

گه برآید به کسوت حوّا

گه نماید به صورت آدم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم

 

چون جمالش صدهزاران روی داشت

بود در هر ذرّه دیداری دگر

لاجرم هر ذرّه را بنمود باز

از جمال خویش رخساری دگر

چون یک است اصل عدد از بهر آنک

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم

 

عباراتنا شتّی و حسنک واحد

وکلُّ إلی ذاک الجمال یشیر

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ ششم

 

هر دم که در صفای رخ یار بنگرد

گردد همه جهان بحقیقت مصورش

چون باز در فضای دل خود نظر کند

بیند چو آفتاب، رخ خوب دلبرش

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ ششم

 

عشق مشاطه‌ایست رنگ آمیز

که حقیقت کند برنگ مجاز

تا بدام آورد دل محمود

بطرازد بشانه زلف ایاز

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ ششم

 

رأیت ربیبعین ربی

فقلت من انت؟ فقال انتا

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

نقل فئوادک حیث شئت من الهوی

ما الحب الا للحبیب الاول

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

آن را که بخود وجود نبود

او را ز کجا جمال باشد؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

مرد عشق تو هم توئی، که توئی

دایماً بر جمال خود نگران

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

این چنین عاشقی که می‌شنوی

در همه آفاق گردش نیست

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

دعوی عشق مطلق مشنو ز نسل انسان

کانجاکه شیر عشق است انسان چه کار دارد؟

عراقی
 
 
۱
۱۴۹۶
۱۴۹۷
۱۴۹۸
۱۴۹۹
۱۵۰۰
۶۴۶۲