گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۵۵

 

شایستة هجر خدمتی نا کرده

در نعمت هجران توام پرورده

ادرار روان اشک در وجه منست

و اجرای غمت همی خورم ده مرده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۵۶

 

میآید و چهره از عرق تر کرده

چو کان بکفت و اسب ز جابر کرده

واندر رخم زلفهای گرد آلودش

شهری دل خسته خاک بر سر کرده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۵۷

 

بر خیره غرور خویش پیوست مده

بر باد نبوده خرمن هست مده

جون نیست ترا بدست نقدی روشن

باری رخ یارو باده از دست مده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۵۸

 

ای قفل زبخل بردهان افگنده

درعهد توکس ندیدخوان افگنده

ازنان سپهی ساز وز سفره علمی

تااین نشود شکسته وآن افگنده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۵۹

 

اقبال تو باد دایم افزاینده

صیت تو رونده دولتت آینده

هم پایۀ قدر بر فلک ساینده

هم سایۀ لطف بر جهان پاینده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۰

 

ای داد تو بر داد و دهش پاینده

بر خاک رخ از فروتنی شاینده

بگشاد در و آب زده خانۀ خویش

هر شب ز پی رونده و آینده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۱

 

ای بر قدم از رشته ر کو پیچیده

چون شمع زرشته پا فرو پیچیده

شد ساق سمن گون تو از گردش چرخ

همچون دو کی رشته برو پیچیده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۲

 

آن روی ترا هر که ز ناگه دیده

در تاب رخ تو کرده گمره دیده

تو دیدۀ بنده یی اگر کوتاهی

بسیار بود مردم کوته دیده

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۳

 

در کار تو صاحب نظران نظاره

تو غرقه بدریای هوس یکباره

رو چارۀ روز واپسین ساخته دار

ران پیش که گویند که آن بیچاره

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۴

 

ای بر دل من غم ترا دلسوزه

سر گشته ز لعلت فلک پیروزه

یک ساعته حسنت ز خدا می خواهد

هم ماه دو هفته هم گل یک روزه

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۵

 

ماییم بدست دل گرفتار همه

تسبیه گسسته بسته زنّار همه

پوشیده خشتها و شکم پر باده

مانند قرابه پنبه دستار همه

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۶

 

مستش دیدم گرفته راه خانه

خلقی با او ز خویش و از بیگانه

خود را بستم برو زدم مردانه

زان گونه که با شمع کند پروانه

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۷

 

گفتا که چو تنها شوی اندر خانه

آیم ببر تو تا کنم افسانه

شد خانه تهی ز خویش و از بیگانه

هان بر سر آن حدیث هستی یا نه؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۸

 

آن جام طرب شکار بر دستم نه

وان ساغر چون نگار بر دستم نه

آن می که چو زنجیر پیچد بر خود

دیوانه شدم، بیار بر دستم نه

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۶۹

 

تا چند می و ساغر و ساقی طلبی؟

با اهل فضول هم وثاقی طلبی؟

نامد گه آن که چشم دل بازکنی

وز باقی عمر عمر باقی طلب کنی؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۷۰

 

ای از تو مرا ذخیره ناکامی بس

پایان غم تو بی .....

حاصل زهوس بازی ما دانی چیست؟

آوازه و گفت و گوی....

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۷۱

 

گل گرچه بنکوییست انگشت نمای

سرو ارچه بشاهدیست بستان آرای

اینک رخش، ای گل تو قدم رنجه مکن

وینک قدش، ای سرو تو بالا منمای

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۷۲

 

ز آمد شدن تو گرچه باشم در وای

تا ظن نبری کز تو بگردانم رای

چندانکه روی و آیی ای شهر آرای

همچون نفست در دل من باشد جای

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۷۳

 

گز زآنکه ترا بکشتنم باشد رای

باشم سوی خویش مرگ را راهنمای

در اتش اگر رضای طبعت بینم

چون شمع بسر شوم در آتش نه پای

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۷۴

 

هان ای دل حیرت زدۀ بی سر و پای

گر هست ترا بخدمت جانان رای

در ظلمت شب چنان روش کن ترا

چون شمع بجز پای نماند بر جای

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۳۹۶
۱۳۹۷
۱۳۹۸
۱۳۹۹
۱۴۰۰
۶۴۶۲