گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۵

 

فرّاش چمن باد شمالست اکنون

بی باده و گل عمر و بالست اکنون

می خور که با جماع همه اهل خرد

خون رزو مال گل حلالست اکنون

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۶

 

سبحان الله ز گردش چرخ برین

بی شرکت من غمی نیاید بزمین

ور روی زمین نشاط و شادی گیرد

ما را نبود بنیم جو بهره ازین

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۷

 

دیدی که ز ناز بودم ای ماه زمین

گردان شده چون پیاله زان دست بدین

باز آی و کنون چون خم می بازم بین

خونین دل و سر گرفته و خانه نشین

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۸

 

گر رای تماشا کنی ای دل منشین

بیرون جه از آن کمند زلف برچین

پیرامن چشمۀ حیات لب او ی

بگشای یکی دو چشم و آن سبزه ببین

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۹

 

آن قامت همچو سرو آزاد به بین

وان زلف پراگندۀ بر باد ببین

بر چهرۀ تو زلف و بر آن زلف گره

سبحان الله چه۹ بر چه افتاد ببین

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۰

 

در دست شه آن ساغر غمکاه ببین

خورشید که جان می کشد از ماه ببین

هندوی برهنه دیده یی در ردیا

اندر کف شاه خنجر شاه ببین

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۱

 

گفتی ز برای می که کمتر خور ازین

آخر بچه عذر بر نداری سر ازین؟

عذرم رخ یارو بادۀ صبحدمست

انصاف بده چه عذر زوشن تر ازین؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۲

 

شاهی که فلک بلندی اندوزد از او

رخسارهٔ خورشید برافروزد از او

گر حاتم طی زنده شود در عهدش

زانو زند و کرم بیاموزد از او

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۳

 

آن شمع که آفت سرست افسر او

فربه شود از اشک تن لاغر او

بر گریۀ من شبی بخندید بطنز

سرّدل من گشت قضای سر او

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۴

 

خون گشت دلم ز زخم بی مرهم او

بر خاک چنانکه می شمردم دم او

تا بازپسین نفس کز وکشت جدا

می گفت مرا که الله الله غم او

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۵

 

هر صبح که خندید زخندیدن او

دیدم دل خود چاک چوپیراهن او

هر شام که بگذشت ، شد از گریۀمن

همرنگ سرآستین من دامن او

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۶

 

مشکین سر زلف یا رو نازک تن او

کز ناز نگشت باد بیرامن او

یا رب که چه فرخنده و خوب افتادست

بخت کله و طالع پیراهن او

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۷

 

در ساغر می گوهر دیرینۀ او

چون چهرۀ یارست در آیینۀ او

یا عکس لب ویست در دیدۀ من

یا خون دل منست در سینۀ او

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۸

 

نه کوه گران پای بدارد با تو

نه باد سبک چخیر یارد با تو

چون میوه بپای خود رود بر سر دار

هر کو چو گیاه سر بر آرد با تو

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۹

 

هرچند که رفت آبرویم با تو

جز دوستی و مهر نجویم با تو

بردی دلم ای ماه و بصد دل سختی

بس مختصر آیدم که گویم با تو

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۳۰

 

در خلوت وصلت ای چو شکر لب تو

چون می نتوان نهاد لب بر لب تو

من نیز شوم جان خود آرم بر لب

گیرم که نهاده ام لب اندر لب تو

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۳۱

 

فخرست مرا از آن رخ فرخ تو

صد شه نکنه آنچه کند یک رخ تو

گرمات شود از تو حریفی چه عجب؟

یا بازی خود نگه کند یا رخ تو

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۳۲

 

با آنکه بهیچ سان نیم در خور تو

باطل نکنم نام خود از دفتر تو

هر چند سر من نبود از در تو

تا سر دارم همی زنم بر در تو

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۳۳

 

تا آتش مرگ دود بر کرد از تو

تا باد فنا گرد برآورد از تو

با اب دو دیده جفتم و فرد از تو

من بردم رنج و خاک برخود از تو

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۳۴

 

بس سر که به عشق رفت بر باد از تو

بس شور که در زمانه افتاد از تو

در مدت دوران تو دیدیم، نبود

یک دل که بدو نرفت بیداد از تو

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۳۹۴
۱۳۹۵
۱۳۹۶
۱۳۹۷
۱۳۹۸
۶۴۶۲