گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۵

 

چون دید فسرده بر رخم ده تو اشک

کرد از رخ من باستین یکسو اشک

شمعم که مرا بریش خند آن دلبند

سر می برد و می سترد از رواشک

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

ای دانۀ دل نهاده در خوشۀ اشک

در راه غمت شد سپری توشۀ اشک

وین چشم که بار داشت از قطرۀ اشک

بر بوی تو بفکند جگر گوشۀ اشک

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۷

 

در شوق تو از شرح و بیان من و کلک

یکباره سپید شد زبان من و کلک

با این همه زانکه گه گهی خاموشست

تیغست همه ساله میان من و کلک

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

دی گفت ز زیر لب خندانک

امشب بر ما نمی خزی پنهانک؟

سبحان الله که چون فرو می بارد

چندین همه لطف از دهنی چندانک

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

دل رفت بسوی آن دهن خندانک

تا بستاند زو شکری پنهانک

گفتا که شکر نیست ولی گر خواهی

جایی که نهان شوی، خم زلف آنک

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

در تیره شبی چون سر زلفش تاریک

از لطف بوصل خویش کردم نزدیک

تا روز بدست بوسه بر جام وصال

می داد ز لب مرا شرابی باریک

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

از بس که چکیدست مرا از هر رگ

خون بر مژه همچنان که بر نشتر رگ

همچون نی و چنگم که نماندست مرا

مه مغز در استخوان و نه خون در رگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

دارم ز حیات غصّه ها بیش از مرگ

پیوسته کنم شاد دل خویش از مرگ

گویی که بکام دل ببینم خود را

گر خود همه یک روز بود پیش از مرگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۳

 

چون هست بلای زندگی بیش از مرگ

چندین چه کنی رنجه دل خویش از مرگ؟

گر زندگی اینست میندیش از مرگ

جهدی بکن و بمیر خود پیش از مرگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۴

 

خصم تو که دار درخ زرد و دل تنگ

پیوسته چو تیغ می زند سر بر سنگ

آورد برهنه دست در گردن اوی

آهخته قدی، رخ لبی، سبز ارنگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۵

 

از حادثه ها اگر چه باشم دلتنگ

وز واقعه ها اگر چه دارم صد رنگ

کارم بنواشود چو پیدا گردد

رخسارۀ دختر رز از پردۀ چنگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۶

 

هرگز بکسی... ل این دل تنگ

وز خوی بدت نه صلح پیداست نه جنگ

خواهم که شبی زلف تو و گردن من

پیچیده بود چو پرده بر دستۀ چنگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۷

 

مطرب بصبوح داد آگاهی چنگ

تا بنیوشد سماع خر گاهی چنگ

از نالۀ چنگ عالمی بخروشید

فریاد ز نالۀ سحرگاهی چنگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۸

 

ای برده گل از رخ چو گلنار تو رنگ

و آورده ز شرم گل بر بار تو رنگ

با روی تو روزگار گل رفت در آنک

می آرد و می برد ز رخسار تو رنگ

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۹

 

کردم بهوس عمارتی اندر دل

وز آلت و ساز کار بودم غافل

از خاک بخون دل گلی حاصل شد

وز بی کاهی چو خر بماندم در گل

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۰

 

ای سعد فلک را ز رخ خوب تو فال

وی مرغ کرم را ز سخایت پروبال

چشم رهی از جمال تو دور مباد

هر چند ز تو دور شود عین کمال

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

خاک سر کوی آن بت مشکین خال

می بوسیدم دوش باومید وصال

پنهان ز رقیب آمد و در گوشم گفت

می خور غم ما و خاک در لب می مال

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۲ - قال الملک السعید شهاب الدین سلیمانشاه و ارسل به

 

چون نیست مرا به خدمتت راه وصال

سر بر خط دیوان تو دارم همه سال

گفتم به فلک در تو چه نقصان آید

گر زآن که رسانی‌ام زمانی به کمال؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۳

 

کس لب بطرب بخنده نگشوده امسال

از فتنه جهان دمی نیاسود امسال

در خون گلم که چهره بنمود امسال

با وقت چنین چه وقت گل بود امسال؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۴

 

آن غنچه نگر چو من گرفتار بدل

پیوسته لبش بمهر و انکار بدل

آورده فراهم رخ و برخود پیچان

زانست که هر دم رسدش خاربدل

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۳۸۵
۱۳۸۶
۱۳۸۷
۱۳۸۸
۱۳۸۹
۶۴۶۲