گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۴

 

با دل گفتم صحبت شاهی کم گیر

چون سر بنهاده ای کلاهی کم گیر

دل گفت تو خوش باش که من آزادم

کردی دیکی و خانقاهی کم گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۵

 

آنها که ندانند حقیقت زمجاز

مشغول نمازند به شبهای دراز

من فارغ از آنم که درین خلوت راز

یک لحظه نیاز به زصد سال نماز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۶

 

در عشق توام هر نفس اندوه تو بس

در درد توام دسترس اندوه تو بس

در تنهایی که یار باید صد کس

کس نیست مرا هیچ کس اندوه تو بس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۷

 

دارم زتو اشتیاق چندانک مپرس

دردی است به اتّفاق چندانک مپرس

دستی که به دامن وصالت زدمی

بر سر زدم از فراق چندانک مپرس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۸

 

خود را به هوس مدار در پای دریغ

ترسم که شوی غرقه به دریای دریغ

فرمان برو بر دریغ مگذار جهان

زان پیش که سودت نکند وای دریغ

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۹

 

گر فخر به من نمی رسد عار اینک

ور نور به من نمی رسد نار اینک

گر خانقه و خرقه و شیخی نبود

ناقوس و کلیسیا و زنّار اینک

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۰

 

از دوست به هر رهگذری می پرسم

وز هر که بیابم خبری می پرسم

تا دشمن بدسگال واقف نشود

در دل وی و من از دگری می پرسم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۱

 

در عشق تو دل رفت و زجان می ترسم

وز هجر و زمرگِ ناگهان می ترسم

گر زار کُشی مرا نمی ترسم از آن

بیزار زمن شوی از آن می ترسم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۲

 

من عشق تو را به صد ملامت بکشم

گر آه کنم به جان غرامت بکشم

گر عمر وفا کند جفاهای تو را

آخر کم از آن که تا قیامت بکشم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۳

 

تا ظن نبری که من کمت می‌بینم

بی‌زحمت دیده هر دمت می‌بینم

ممکن نبود که شرح آن نتوان داد

آن شادی‌ها که از غمت می‌بینم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۴

 

تا ظن نبری که من دوی می بینم

هر لحظه فتوحی به نوی می بینم

جان و دل من جمله بُوی می دانم

چشم و سر من جمله بُوی می بینم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۵

 

گر بنوازی بندهٔ مقبول توَم

گر ننوازی چاکر معزول توَم

با ردّ و قبول تو مرا کاری نیست

زیرا که به هر دو کار مشغول توَم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۶

 

نه ما به سر رشته شدن بتوانیم

نه رشته به دیگری سپردن دانیم

هر یک به بهانه ای فرو می مانیم

قصه چه کنم که جمله سرگردانیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۷

 

در می نگرم زنیک و بد هیچ نیم

وز جملهٔ این داد و ستد هیچ نیم

با من چو تو باشی همه خود می باشم

ورنه من بیچاره به خود هیچ نیم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۸

 

بر سینه زنان از هوس و جامه دران

چون شیفتگان جامه به هر جا مدران

رخساره به خون دیده می شوی ولیک

مگذار که آلوده شود جامه در آن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۶۹

 

سهل است مرا بر سر خنجر بودن

در پای مراد خویش بی سر بودن

تو آمده ای که ملحدی را بکشی

غازی چو تویی رواست کافر بودن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۰

 

ای دل به در دوست تولّا می کن

از دور به درگهش تمنّا می کن

نومید مشو از در او باز نگرد

در می زن و سر نیز تقاضا می کن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۱

 

ای وصل تو مایهٔ تن آسانی من

وی هجر تو غایت پریشانی من

من خود بروم ولیک هرگز نرود

از خاک درت نشان پیشانی من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۲

 

دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین

در کسوت پوست جلوهٔ دوست ببین

هر چیز که آن نشان هستی دارد

یا پرتو روی اوست یا اوست، ببین

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷۳

 

ای زندگی من و توانم همه تو

جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی از آنی همه من

من نیست شدم در تو از آنم همه تو

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۴۸
۱۳۴۹
۱۳۵۰
۱۳۵۱
۱۳۵۲
۶۴۶۲