گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۴

 

در خاک نگه کند چو با ما نگرد

از غیرت آنکه دیده بر ما فکند

زان به نبود که ما کنون خاک شویم

تا بو که بدان بهانه بر ما نگرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۵

 

یاد تو کنم زچشم من خون بچکد

خون از دل ابرو چشم گردون بچکد

چشمم زتو چون برید خونش بچکد

شک نیست که از بریدگی خون بچکد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۶

 

خطها که خدت را به مصاف آمده اند

تا ظن نبری که از گزاف آمده اند

رخسار تو کعبه گشت قومی زحبش

پیرا من کعبه بر طواف آمده اند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۷

 

خطی که بر آن عارض چون مه کردند

زان خط دل صد سوخته گمره کردند

صفر دهنش با خط مشکین می گفت

بر مرتبهٔ حسن یک ده کردند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۸

 

هم آه من سوخته کاری بکند

وین جور تو را چرخ شماری بکند

در[د] دل و آب دیده و آه سحر

کاری نکند این همه؟ آری بکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۹

 

از عشق تو جان من جنون می بیند

در سینهٔ من ازو سکون می بیند

در یک حالت دو ضد آرام و جنون

جان و دل من نگر که چون می بیند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۰

 

دل چون دل من غمزده نتواند بود

صد واقعه برهم زده نتواند بود

تا شربت عالم نشود خونابه

قوت من ماتمزده نتواند بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۱

 

عاشق چه کند چو دل به دستش نبود

مفلس چه سخا کند چو هستش نبود

ای حسن تو را شرف زبازار من است

بت را چه محل چو بت پرستش نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۲

 

مِهر تو چو مُهر از نگینم نرود

سودای تو از دل حزینم نرود

من خود رفتم ولیک خونابهٔ چشم

تا دامن عمر زآستینم نرود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۳

 

گر عکس رخت زدیده بگسسته شود

از هر مژه صد قطرهٔ خون بسته شود

شب تا به سحر دیده به هم برنکنم

ترسم [که] خیالت اندرو خسته شود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۴

 

کامل صفتی راه فنا می پیمود

ناگه گذری کرد به دریای وجود

یک موی زهست او بر او باقی بود

آن موی به چشم فقر زنّار نمود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۵

 

روی تو که مَه را زخود افزون ننهد

سر بر خط هیچ کس به افسون ننهد

آورد خطی به گرد وی تا خوبی

از وی همه عمر پای بیرون ننهد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۶

 

من بندهٔ آنم که دلی برباید

یا دل به کسی دهد که جان افزاید

وآن کس که نه عاشق و نه معشوق کسی است

در ملک خدا اگر نباشد شاید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۷

 

از رنگ رخش گل به فغان می آید

وز لعل لبش شکر به جان می آید

چاهی است معلّق زنخش می بینی

کز دیدنش آب در دهان می آید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۸

 

گلبرگ ز روی چو مهت شاید چید

مشک از سر زلف سیهت شاید چید

بر رهگذری که خرّم آیی و روی

دامن دامن گل زرهت شاید چید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴۹

 

آن شاه که او ملک تواند بخشید

جز اشرف دین ملک که داند بخشید

شاهی که به سهو می ببخشد شهری

از بهر خدا دهی تواند بخشید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۰

 

بگذار که تا زلف تو گیرم یک بار

یا در کف پای تو بمالم رخسار

انگار که سنگ پایمال است رخم

یا دست مرا شانهٔ چوبین پندار

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۱

 

زنهار در آن دو چشم مخمور نگر

واندر لب همچو نوشش از دور نگر

بر دست گرفت نور باروی چو ماه

یعنی که بیا نور علی نور نگر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۲

 

گر بنگ خوری ای به رخ خوبان، خور

بنیوش چنان که گویمت زان سان خور

بسیار مخور، فاش مکن، ورد مساز

اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۵۳

 

از خوان زمانه نیم نانی کم گیر

چون مایه بود سود و زیانی کم گیر

تا کی گویی حشمت اربل مگذار

ای هیچ ندیده کُرد خوانی کم گیر

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۴۷
۱۳۴۸
۱۳۴۹
۱۳۵۰
۱۳۵۱
۶۴۶۲