گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست

 

کی باشد کی، که در تو آویزم

چون در زر و سیم، مرد نو کیسه

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست

 

بی رهبر و بی نشان و بی هیچ دلیل

ناگاه به خان عنکبوت آمد پیل

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست

 

هر چیز که بر جان و تن خود نپسندی

بر همچو خودی کو تن و جان دارد مپسند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست

 

لکل ولایه لابد عزل

و صرف الدهر عقد ثم حل

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست

 

اگر عقل داری، به گفت زنان

مکن اعتماد و بکن احتیاط

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۲ - داستان آن مرد که مکر زنان جمع می کرد

 

ز راود به راود ز بیدا به بیدا

ز وادی به وادی ز گردر به گردر

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۲ - داستان آن مرد که مکر زنان جمع می کرد

 

لاتستبن ابدا مالا تقوم به

ولا تهیجن فی العرینه الاسدا

ان الزنابیر ان حرکتها سفها

من کورها اوجعت من لسعها الجسدا

هر آن کو کند کار ناکردنی

[...]

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۲ - داستان آن مرد که مکر زنان جمع می کرد

 

لقد طوفت فی الافاق حتی

رضیت من الغنیمه بالایاب

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم

 

گر بسنجد سپهر، حلم ترا

بشکند خرد پله و شاهین

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم

 

مبارک آمد روز و مساعد آمد یار

سلاح کینه بیفکند چرخ کینه گذار

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم

 

برخیز و بیا که حجره آراسته ایم

امروز بران نشست برخاسته ایم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم

 

لعمرک ما المعروف فی غیر اهله

و فی اهله الا کبعض الودائع

فمستودع قد ضاع ما کان عنده

و مستودع ما عنده غیر ضائع

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم

 

اف من الدنیا و ایامها

فانها للحزن مخلوقه

همومها لاتنقضی ساعه

عن ملک فیها و عن سوقه

یا عجبا منها و من شانها

[...]

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۴ - داستان کدخدای با مهمان و کنیزک

 

ان مفتاح الذی تطلبه

بید المقدور فاصبر و اتکل

فرغ الله من الرزق و من

مده العمر و من وقت الاجل

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۴ - داستان کدخدای با مهمان و کنیزک

 

جوانی که پیوسته عاشق نباشد

دریغست ورا روزگار جوانی

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۵ - داستان کودک و رسن و چاه

 

بردار پیاله و سبوی ای دلجوی

فارغ بنشین تو بر لب سبزه و جوی

بس شخص عزیز را که دهر ای مه روی

صدبار پیاله کرد و صد بار سبوی

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۵ - داستان کودک و رسن و چاه

 

انتظارم مده که آتش و آب

نکند آنچه انتظار کند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۵ - داستان کودک و رسن و چاه

 

ای عشق چه چیزی و کجا خیزی تو؟

کز آب روان گرد برانگیزی تو

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۵ - داستان کودک و رسن و چاه

 

العلم فیه جلاله و مهابه

و العلم انفع من کنوز الجوهر

تفنی الکنوز علی الزمان و عصره

و العلم یبقی باقیات الادهر

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۶ - داستان کودک دوساله

 

بیا ای راحت جانم که تا جان بر تو افشانم

زمانی با تو بنشینم ز دل این جوش بنشانم

ظهیری سمرقندی
 
 
۱
۱۲۳۶
۱۲۳۷
۱۲۳۸
۱۲۳۹
۱۲۴۰
۶۴۵۴