گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۲۶

 

تاکی شوم از زمانه پست ای ساقی

زین پس من و آن زلف خوش است ای ساقی

زلف تو به دست باتو دستی بزنیم

زان پیش که بگذرد ز دست ای ساقی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۲۷

 

سلطان، تو، به می دهندگی ای ساقی

ما بسته میان به بندگی ای ساقی

ما مردهٔ محنتیم و امروز به تست

جان را ز شراب،‌زندگی ای ساقی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۲۸

 

تا کی گوئی ز چار و هفت ای ساقی

تا چند ز چار وهفت تفت ای ساقی

هین قول بگو که وقت شد ای مطرب

هین باده بده که عمر رفت ای ساقی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۲۹

 

گل روی نمود از چمن ای ساقی

بلبل ز فراق نعره زن ای ساقی

مَیکش که بسی کشند می بی من و تو

ما روی کشیده در کفن ای ساقی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۰

 

پر کن شکمی به اشتها ای ساقی

از قافِ قرابه تابهها ای ساقی

خون شد دل من به ابتدا باده بیار

تاتوبه کنم به انتها ای ساقی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۱

 

تا چند ازین بی خبران ای ساقی

دل کرده سبک، کیسه گران ای ساقی

تا کی ز خصومت خران ای ساقی

بگذر ز جهانِ گذران ای ساقی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۲

 

هرگز نه جهانِ کهنه نو خواهد شد

نه کارِ کسی به کام او خواهد شد

ای ساقی گر تو میدهی ور ندهی

میدان که سرِ جمله فرو خواهد شد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۳

 

برخاست دلم، چوباده در خم بنشست

وز طلعت گل هزاردستان شد مست

دستی بزنیم با تو امروز به نقد

زان پیش که از کار فرو ماند دست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۴

 

وقت است که در بر آشنائی بزنیم

تا بر گل و سبزه تکیه جایی بزنیم

زان پیش که دست و پا فرو بندد مرگ

آخر کم ازانکه دست و پائی بزنیم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۵

 

ترسم که چو پیش ازین کم از کم نرسیم

با هم نفسان نیز فراهم نرسیم

این دم که دریم پس غنیمت داریم

باشد که به عمر خود بدین دم نرسیم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۶

 

ای هم نفسان فعل اجل میدانید

روزی دو سه داد خود ز خود بستانید

خیزید و نشینید که خود بعد از این

خواهید به هم نشستن ونتوانید

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۷

 

خوش باش دلا که نیک وبد میبرسد

با خلق جهان داد و ستد میبرسد

شادی و طرب چو نعمت و ناز جهان

چون جمله به مرگ میرسد میبرسد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۸

 

بر چهرهٔ گل شبنم نوروز خوشست

در باغ و چمن روی دل افروز خوشست

از دی که گذشت هرچه گوئی خوش نیست

خوش باش و ز دی مگو که امروز خوشست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۹

 

چون پرتو شمع بر شراب است امشب

در طبع دلم میل کباب است امشب

جانا! می ده چه جای خواب است امشب

آباد بران چه آن خراب است امشب!

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۰

 

چون گل بشکفت ساعتی برخیزیم

بر شادی می، ز دست غم بگریزیم

باشد که بهار دیگر ای هم نفسان

گل میریزد ز بار و ما میریزیم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۱

 

گر سبز خطی است، گوشهای خالی گیر

بر مفرش سبزه، رو، کَمِ قالی گیر

اندیشهٔ حال زیر خاکت تا کی

عمر تو چو باد میرود حالی گیر

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۲

 

بر آب روان و سبزه ای شمع طراز

می در ده و توبه بشکن و چنگ بساز

خوش باش که نعره میزند آب روان

میگوید: رفتم که دگر نایم باز

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۳

 

مهتاب به نور دامن شب بشکافت

میخور که دمی خوشتر ازین نتوان یافت

خوش باش و بیندیش که مهتاب بسی

خوش بر سر خاک یک به یک خواهد تافت

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۴

 

چون عهده نمیکند کسی فردا را

یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را

مینوش به نور ماه ای ماه که ماه

بسیار بتابد که نیابد ما را

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۵

 

ای دل چو درین راه خطرناک شوی

از کار زمین و آسمان پاک شوی

مهتاب بتافت، آسمان سیر ببین!

زان پیش که در زیر زمین خاک شوی

عطار
 
 
۱
۱۱۳۵
۱۱۳۶
۱۱۳۷
۱۱۳۸
۱۱۳۹
۶۵۱۳