گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - زن قاضی ری

 

مرده‌شو این شکمم را ببرد

سگ هار این رحمم را بدرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است

 

مادرم مُرد و پدر نیز بمرد

مدعی مال مرا یکسره برد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

خمسهٔ «‌خسرو» که تقلیدیست فرد

با حکیم گنجوی جوید نبرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - ساقی‌نامه

 

شرابی که اتریش اگر زان خورد

زکین ولیعهد خود بگذرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - ساقی‌نامه

 

شرابی کز او کاوهٔ شیرمرد

بنوشید و شد قهرمان نبرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - انسان و جنگ

 

کس این جنگ را دیر برنشمرد

ز خرداد و از تیر برنگذرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

که پیچید تا بامدادان به‌ درد

به ناخن بر و سینه را چاک کرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

به ما داد گیتی صلای نبرد

جهان تنگ شد بر خردمند مرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

فزون از شمر مرده ریدک ز درد

کز آنان یکی مانده و گشته مرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

چو محکوم‌شد مرگ‌راساخت مرد

ولی دل ز اندیشهٔ زن به‌درد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

زمانی بپیچید و پس گشت سرد

به یک‌دم گل سرخ او گشت زرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

سحر چون بیاراست خورشید زرد

به تیریژ زر چادر لاجورد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

شبان گله را با سگ و زن سپرد

سوی بوم و بر، پای رفتن فشرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - انسان و جهان بزرگ

 

درون یکی حقهٔ لاجورد

شتابان بسی مهرهٔ گِرد گرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

نگه کن که او دام می گسترد

سر رشته‌ها سوی هم می‌ب‌رد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

خرامان سوی صید خود بگذرد

چه حاجت که دیگر شتاب آورد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

به‌آرامی از تارها بگذرد

به‌صد خشم سو‌ی مگس بنگرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - اتق من شر من احسنت الیه

 

بهارا بترس از فرومایه مرد

تو خود گر کسی گرد ناکس مگرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۷ - ترجمهٔ اشعار شاعر انگلیسی

 

چو خیزد نواشان ز مهر و ز درد

نباشد کم از فخر ننگ و نبرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - جوانی‌، پیری‌، مرگ

 

بر آن رنجبر قوم گرید به‌ درد

برآرد ز دل هر زمان باد سرد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳۴۷
۳۴۸
۳۴۹
۳۵۰
۳۵۱
۳۵۶
sunny dark_mode