گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - بچهٔ ترس

 

ز منقارش نمایم راستی یاد

چو دوپیکان خمّیده ز پولاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - بچهٔ ترس

 

خروس ازبیم کرد آن گونه فریاد

که اندر خیل مرغان شورش افتاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

اگر خواهی کباب آدمیزاد

ز «‌سنسن‌» عصر شو تا «‌طاهرآباد»

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۵ - در رثاء ایرج

 

فعلاتن فعل از ضرب افتاد

ضرب هم قاعده را از کف داد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران

 

خلق غوغاها نمودند از بلاد

گوش شه بشنود غوغای عباد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

خاک آمل دامنش از دست داد

لاجرم طالب به هندستان فتاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ

 

صنعت و علم و امید و اتحاد

کسب کن تا وارهی زین انفراد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

مگر چون تو مهمان والانژاد

که بر دیدگان بایدت جای داد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

چو تخم گنه شد برون از نهاد

شود دیو خونخواره‌، مردم‌نژاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

ز دین بود اگر قاضی این داد داد

که لعنت برین دین و این داد باد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

توگویی طبیعت بُدش اوستاد

دهد این منش‌های نیکوش یاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

ز شهر اندر آمد به کردار باد

در آن ده پراکند و باور فتاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - گل پیشرس

 

نبوده در ایام یک روز شاد‌

نخندیده در باغ یک بامداد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - یاران سه گانه‌:‌

 

نکوکاری انگشت بر لب نهاد

که این خود بنپذیرم از اوستاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!

 

ز نظم جهانست مسرور و شاد

ز قانون و آزادی و عدل و داد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - اتق من شر من احسنت الیه

 

نکویی کن و مهربانی و داد

بود کان بدی‌ها نیارد بهٔاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۷ - ترجمهٔ اشعار شاعر انگلیسی

 

فزون زان فتوحی که داریم یاد

ز کشورگشایان با فر و داد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۷ - ترجمهٔ اشعار شاعر انگلیسی

 

جمیل زهاوی بزرگ اوستاد

در این بزم والا زبان برگشاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - یک بحث تاریخی

 

ز ارشک سخن کردم و مهرداد

که مردانه بنیاد شاهی نهاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - یک بحث تاریخی

 

مهین ارشک شیردل مهرداد

به کین کیان دست مردی گشاد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳۲۹
۳۳۰
۳۳۱
۳۳۲
۳۳۳
۳۴۱
sunny dark_mode