گنجور

رهی معیری » چند تغزل » ماه قدح‌نوش

 

بالای او به سرو سهی ماند

مژگان او بخت رهی ماند

بینی گر آن دو برگ شقایق را

دانی بلای خاطر عاشق را

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳۱ - پوشکین

 

هستی میان ما ز هنرهای خود پدید

گر ظاهرا پدید نه‌ای در میان ما

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳۱ - پوشکین

 

نام تو جاودان بود ای شاعر بزرگ

چونان که نام سعدی شیرین‌زبان ما

رهی معیری
 
 
۱
۳۸۲
۳۸۳
۳۸۴
sunny dark_mode