گنجور

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۶۵

 

گر مرده بوم برآمده سالی بیست

چند پندرای که گورم از عشق تهیست

گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست

آواز آید که حال معشوقم چیست

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۹۶

 

یک چند دویدم و قدم فرسودم

آخر بی تو پدید نامد سودم

تا دست به بیعت وفایت سودم

در خانه نشستم و فرو آسودم

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۶۱

 

چونان شده‌ام که دید نتوانندم

تا پیش تو ای نگار ننشانندم

خورشید تویی بذره من مانندم

چون ذره بخورشید همی دانندم

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » منقولات » شمارهٔ ۱۶۷

 

آزادی و عشق چون همی نامد راست

بنده شدم و نهادم از یکسو خاست

زین پس چونانکه داردم دوست رواست

گفتار و خصومت از میانه برخاست

محمد بن منور