گنجور

 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۵۸
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

یکی نیکو مثل زد عاشق مست

که غرقه در همه چیزی زند دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

شد از سودای آن دلبر چنان مست

که گفتی شست جانش از جهان دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

مرا یکبارگی گرما فرو بست

ز سردی جهان شستم ز جان دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

درون خانه‌ای شد شاه سرمست

دلی برخاسته در نوحه بنشست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

گهی از تشنگی از پای بنشست

گهی شبدیز را می‌برد بر دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چنان درها بر آن دلبر فرو بست

که نتوانست بادی خوش برو جست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

درآمد هرمز و از پای بنشست

گرفتش چون طبیبان نبض در دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چو باهوش آمدند آن هر دو سرمست

گره کردند درهم زلف چون شست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

بدل گفتا نمی‌دانم که او هست

که گلرخ شد به‌هشیاری ازو مست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

مگیر از عاشق شوریده بر دست

که بدمستی عجب نبود ز سرمست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

گل از گفتار او فریاد در بست

که فریاد از تو ای بیدادگر مست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

ترا گر بنده بودی جای آن هست

که هستت در هنرهای جهان دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

پس آنگه دختر زنگی برون جست

درآمد پیش، سنگی چند در دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو سطر راست بازم با تو پیوست

چو خطکش می‌شوم در خط ازان دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو دختر کشته آمد دایه برجست

امان خواست و میان خاک بنشست

۱ بیت
عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

بگفت این وز درد دایه برجست

چو نی بر کینهٔ دزدان کمر بست

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۵۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۴۷