گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقالة الخامسة عشر

 

سالک آمد پیش آتش سر زده

آتشی از دل بخرمن در زده

گفت ای مریخ طبع سر فراز

گرم سیر و زود سوز وتیز تاز

هم شهاب و برق از آثار تست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی میرفت عیسی غرق نور

همرهیش افتاد نیک از راه دور

بود عیسی را سه گرده نان مگر

خورد یک گرده بدو داد آن دگر

پس ازان سه گرده یک گرده بماند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی محمود میشد با سپاه

از سپاه و پیل او عالم سیاه

هم زمین همچون فلک بود از شرار

هم فلک همچون زمین بود از غبار

گاو گردون و زمین از بانگ کوس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

گفت چون مسعود آن شاه درشت

خشمگین شد از حسن زارش بکشت

پیش قصری سرنگونش آویختند

خون او با خاک می آمیختند

او وزیر نیک بُد محمود را

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

بود مجنونی چو در کار آمدی

گاه گاهی سوی بازار آمدی

در نظاره آمدی حیران و مست

چست بگرفتی سر بینی بدست

آن یکی گفتش که ای شوریده دین

[...]

عطار