×
عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقاله الثمانیه
چرا بودی چو بودی کارت افتاد
چه گویم عقبه دشوارت افتاد
ترا چه جرم کآوردندت ای دوست
تویی در راه معنی مغز هر پوست
معادن مغز ارکانست لیکن
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
سیاهی کرد در آبی نگاهی
بدید از آب رویی پر سیاهی
چو رویی دید نامعلوم و ناخوش
از آن زشتی دویدش بر سر آتش
چنان اندیشه کرد آن مرد دل تنگ
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
یکی پرسید از آن دیوانه مجنون
که عالم چیست گفتا کفک صابون
به ماسوره بگیر آن کفک و در دم
برون آور از آن ماسوره عالم
ببین این شکل رنگارنگ زیبا
[...]