گنجور

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۶ - در ورود مظفّرالدین میرزا ولّی عهد به تبریز و مدح امیر نظام

 

چو شاه بنند دل در جهان به رَشفِ ثُغُور

چگونه یارد بستن کمر به حفظِ ثُغور

چو شه که جانِ جهانست رنجِ خویش گُزید

دگر نگردد جانِ جهانیان رنجور

اگر نباشد رایِ بلندِ شه معمار

[...]

۲۹ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۲ - شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام

 

زان همه امّیدها که بودم در دل

نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل

گفتم هرگز فرامُشم ننماید

آن کو هرگز فرامُشش نکند دل

بود گُمانم که چون امیر ز تبریز

[...]

۲۹ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲۹ - جواب به حامی عارف

 

میم سپاسی کجاست تا که نگوید

عارف بیچاره دادخواه ندارد

میم سپاسی اگر قدم نهد پیش

جیم اساسی دگر پناه ندارد

هر که نگوید که عارف آدم خوبی است

[...]

۲۹ بیت
ایرج میرزا