×
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۲ - مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت
رفت اصغر شیرینم ز آغوشم و دامانم
برگ گل نسرینم یا شاخۀ ریحانم
آن غنچۀ خندان را من غنچه نمی خوانم
آن دوست که من دارم و آن یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۳ - ایضاً مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت
تشنه لبا به آب مهر تو سرشته شد گلم
چون بکنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم
گرچه بلای دوست را از سر شوق حاملم
بار فراق دوستان بسکه نشسته بر دلم
می روم و نمی رود ناقه بزیر محملم
[...]