گنجور

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲

 

ز من دل برده بود آتش‌عذار تیزمژگانی

به صد جلدی برون آوردم از چنگش کباب اما

نبوسیده کسی در بندگی غیر از عنان دستش

به پایش می‌گذارد دیده را گاهی رکاب اما

از آن بی‌خانمان‌ها نیستم قصاب تا دانی

[...]

۳ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴

 

به هر دستی جدا پیمانه‌ای دارد گل رعنا

عجایب جلوه مستانه‌ای دارد گل رعنا

نشسته همچو مینا غنچه در هر دامن برگش

ز حق مگذر عجب میخانه‌ای دارد گل رعنا

میان گل‌رخان دست از دو رنگی برنمی‌دارد

[...]

۳ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰

 

ای آب خضر لعل لب یار به از توست

وی عمر ابد دیدن دلدار به از توست

غمّازی عیب دگران طرز خوشی نیست

ای آینه کم لاف که زنگار به از توست

مانع نشدی ز آمدن غیر به چشمم

[...]

۳ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۹

 

از سینه و دل ما نشنید کس صدایی

مردیم از جدایی ای سنگدل کجایی

محمل گذشت و لیلی نشنید زاری ما

تا گرد کاروان هست ای ناله دست و پایی

در مذهب نکویان کفر است چین ابرو

[...]

۳ بیت
قصاب کاشانی