عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب سیوم: اندر سپاس داشتن از خداوند نعمت
سزد گر بری بندهای را گلو
که آید خداوندیش آرزو
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب چهارم: اندر فزونی طاعت از راه توانستن
جهان دیدگان را بنادیدگان
نکردند یکسان پسندیدگان
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب ششم: اندر فروتنی و افزونی هنر
تا بدآنجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی
چون بوق زدن باشد، در وقت هزیمت
مردی که جوانی کند اندر گهِ پیری
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی
مرگ به پیری و جوانیستی
پیر بمردی و جوان زیستی
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی
اگر کنم گله از وی عجب مدار از من
که وی بلای من است و گلهای بود ز بلا
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب یازدهم: اندر ترتیب شراب خوردن و شرایط آن
که پازهر زهرست کهافزون شود
کز اندازهٔ خویش بیرون شود
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب دوازدهم: اندر مهمانی کردن و مهمان شدن و شرایط آن
اگر دوست مهمان بود یا نه دوست
شب و روز تیمار مهمان نکوست
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب چهاردهم: اندر عشق ورزیدن و رسم آن
این آتش عشق تو خوش است ای دلکش
هرگز دیدی آتش سوزندهٔ خوش
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب چهاردهم: اندر عشق ورزیدن و رسم آن
ای وای منا گر تو به چشم همه کسها
زین گونه نمایی که به چشم من درویش
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب بیستم:اندر کارزار کردن
بهنام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب بیست و هشتم: اندر دوست گزیدن و رسم آن
بشوی ای برادر از آن دوست دست
که با دشمنانت بود هم نشست
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب بیست و هشتم: اندر دوست گزیدن و رسم آن
برادر برادر بود دوست به
چو دشمن بود بیرگ و پوست به}
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب بیست و نهم: اندر اندیشه کردن از دشمن
عضوی ز تو گر دوست شود با دشمن
دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دو زن
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب بیست و نهم: اندر اندیشه کردن از دشمن
به یکی شغل دو کس را مفرست از پی آنک
به دو کدبانو ناروفته ماند خانه
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب سی و دوم: اندر تجارت کردن
گفتی آن آب قطره قطره همه
جمع شد ناگه و ببرد رمه}
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب سی و هفتم: اندر خدمت کردن پادشاه
پیش تو ما را سخن گفتن خطر کردن بود
بی خطر کردن برآید کی ازین دریا گهر}
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب سی و نهم: در آیین کاتب و شرط کاتبی
نکتهای بین از دهان دهر بیرون آمده
نامهای خوان پر معانی در مؤنت مختصر
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب چهل و یکم: در آیین و رسم اسفهسالاری
سفهسالار لشکرشان یکی لشکر شکن کآخر
شکسته شد ازو لشکر ولیکن لشکر ایشان}
عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب چهل و دوم: اندر آیین و شرط پادشاهی
ترا توفیق خواهم در دعا تا
دهی هر کاردان را کاردانی