گنجور

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

ای از دو جهان نهان عیان کیست

وی عین عیان پس این نهان کیست

آنکس که به صد هزار صورت

هر لحظه همی شود عیان کیست

وانکس که به صد هزار جلوه

[...]

۱۲ بیت
شمس مغربی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

ای روی تو در حجاب کَونین

بردار ز رخ نقاب کَونین

حیف است که بحر تو نهان است

وانگاه عیان حجاب کَونین

با بحر وجود تو نشاید

[...]

۱۲ بیت
شمس مغربی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

ای همه صفات من آینه صفات تو

نیست حیات من بجز شعبه ای از حیات تو

جام جهان نمای من صورت توست گرچه هست

جام جهان نمای تو صورت کائنات تو

گنج توئی، طلسم من ذات تویی و اسم من

[...]

۱۲ بیت
شمس مغربی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

هیچکسی به خویشتن ره نبرد به سوی او

بلکه به پای او رود هر که رود به کوی او

پرتو مهر روی او تا نشود دلیل جان

جان نکند عزیمت دیدن مهر روی او

دل کششی نمیکند هیچ مرا به سوی او

[...]

۱۲ بیت
شمس مغربی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

سبو بشکن که آبی بی‌سبوئی

زخود بگذر که دریایی نه‌جویی

سفر کن از من و مائی که مائی

گذر کن از تو و اوئی که اوئی

چرا چون آس گرد خود نگردی

[...]

۱۲ بیت
شمس مغربی