گنجور

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

ای نهان ساخته رخ در تُتُق پردۀ غیب

پرده حیف است برآن چهره که عاریست ز عیب

ما ز خود بینی خود مانده به وَهمیم و گمان

ور نه با جلوۀ ذات تو چه جای شک و ریب

ساقی ار بادۀ گلگون کند ایگونه به جام

[...]

۴ بیت
غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

تا نکند درد رخنه در دل انسان

راه نیابد در او محبت جانان

تا نزنی عقده بر سلاسل گیسو

جمع نبینی دل هزار پریشان

شرم کن آخر ز توبه های شکسته

[...]

۴ بیت
غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

ساقیا در دادن دردی چرا اندیشه داری؟

دُرد انصاف است آخر اینکه اندرشیشه داری

ای سهی قامت چه سرواستی که آب لطف و خوبی

میخوری از جویبار چشم و در دل ریشه داری

صد هزاران زخم دارد بیستون از عشق شیرین

[...]

۴ بیت
غبار همدانی
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود