حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا
خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود
زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک
دامن زکاوش مژه کان یمن شود
جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست
[...]
حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در پاسخ کسی که برای او قصیده ای سروده، گفته است
ای به طبع تو افتخار سخن
قلمت آفریدگار سخن
از نم جویبار خامهٔ تو
تازه رویی کند بهار سخن
جز مدادت که رشحهٔ فیض است
[...]
حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - به یکی از آشنایان خود نوشته است
کشور هند که بادا بری از خوف و خلل
آفتابیش فرازندهٔ قدر است و محل
کز شرف سایهٔ آن باج نهد برخورشید
شرف از پایهٔ او وام کند اوج زحل
آفتاب فلک اعظم دولت، دِدی دَت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹
یا از سر روزگار برخیز
یا از غم ننگ و عار برخیز
در پرده ی خواب غفلتی چند
ای دیده اعتبار برخیز
دوران سر فتنه بازکرده ست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۵
تا شکن از دور روزگار نیابی
بار، در آن زلف تابدار نیابی
تا نظر از کاینات، بازنگیری
نشئهٔ آن چشم پرخمار نیابی
تا ندهی سینه را به داغ محبّت
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » فرهنگ نامه » بخش ۸ - صفت جنگ
دل خاک شد از ستوران، ستوه
غریو دلیران بدرّید کوه
نمودی در آن پهن دشت بلا
سنان آتش و نیستان، نیزه ها
هوا ابری، ازکاوب بانی درفش
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » فرهنگ نامه » بخش ۱۶ - صفت ممالک بهشت نشان ایران عَمَّره اللّه
بهشت برین است ایران زمین
بسیطش سلیمان وشان را نگین
بهشت برین باد جان را وطن
مبادا نگین در کف اهرمن
بود تا بر افلاک، تابنده هور
[...]