گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱

 

الا ای صوفی مکشوف باطن

که بنمایی ره ارباب ورع را

بباطن صورت فقر دعا گوی

چو بینی قطع کن از من طمع را

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲

 

ای آنکه دفتر ما دیدی پر از حواشی

دانم که با دل خود گفتی چهاست اینها

بسیار دیده باشی خاشاک بر لب بحر

از بحر شعر ما هم خاشاکهاست اینها

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳

 

چو آید بر دلم اندوه بی وقت

ز دور دون صباحا او رواحا

صلاح کار نقل است و می لعل

لعل الله یرزقنی صلاحا

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۴

 

ز بنده خسرو فخار اجازتی می‌خواست

که در غزل ببرم نام آن دلارا را

رقیب گفت زنم مشت و بشکنم زنخش

مزن به جان تو گفتم چنین زنخ‌ها را

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۶

 

حافظ بربط نواز چنگ ساز

بامنت از بی نوایی جنگ چیست

از برای سوختن از زیر دیگ

گفته هیزم ندارم چنگ چیست

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

حمیدک همی گفت با دوستان

که ماموش مه پیکر و دوست روست

چو ما گربه ایم ای عزیزان چه عیب

که ما موش را دوست داریم دوست

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸

 

خادمی نااهل خوارزمی که باد

هر دو دندانش شکسته همچو دست

کوزه کز لطف آبش می چکد

تا شکسته تشنگی ما شکست

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۹

 

دی بمن شیرین لبی گفت این لغت

گر بمن نا اهل و دانا گویمت

چیست قبل دانی و حتی اقول

گفتمش بوسی بده تا گویمت

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۵

 

سلیهائی کز سهند آمد من و یاران ز کوشک

موج آن بالا و اوج کوشک میدیدیم پست

شد بطاق هر دریچه آب نزدیک آنچنان

کانزمان شستیم ما و هر که بود از کوشک دست

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۸

 

مکن خواجه اصلاح شعر کمال

قبول از تو و زبنده فرمودن است

که پیش من اصلاح شعری چنین

بگل بیت معمور اندودن است

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۹

 

معایبی که در اشعار خواجه عصار است

نوشته آن همگی در درون دیوانهاست

جداولی که بسرخی کشید در دیوان

نه جدول است به معنی که خون دیوانهاست

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۰

 

میزند بنگ صاف مرشد خاف

غافل از ذوق باده غیبی است

گرچه آن شیخ کالنبی گویند

کالنبی نیست شیخ کبنی است

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۲

 

آن میرکه در سماع سوزی دارد

سگ روی غلام همچو یوزی دارد

گویند غلام او خطی دارد سبز

خط نی که ولی جوال دوزی دارد

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۳

 

اگر زهره شنیدی بانگ چنگت

رباب و عود خود را با تو میداد

وگر بودی نبی بر رسم تحفه

بناختهای تو نی میفرستاد

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۶

 

بر سر بی‌مو حسام خلوتی را هرکه زد

حق به دست اوست گر فریاد و افغان می‌کند

چون سرش زیر کلاه بخیه از گرمی بسوخت

بر مثال کاسه نو بانگ پنگان می‌کند

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۷

 

بما آن صوفی ببریده بینی

بغیر از عجز و مسکینی ندارد

نشاید جرم خود بینی بروبست

که آن بیچاره خود بینی ندارد

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۸

 

به مجمعی که دف از قول خویش میزند لاف

جواب دادنی اش در نفس به بانگ بلند

که در برابر من ای فراغ چنبر پوش

ز لطف لاف زنی تن زن و به طلبه مخند

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳۱

 

جز آه و ناله ندارم به عاشقی هنری

مرا زدست هنرهای خویشتن فریاد

زاشک سرخ و رخ و زرد چون زیم بیغم

که هر یکی بدگر گونه داردم ناشاد

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳۲

 

چون علاالدین ما بوقوت سماع

در فغان و خروش میآید

گوییا از حرارت انگشت

دیگ طوسی بجوش می آید

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳۴

 

چو همدمی و مصاحب بجای چنگ ای نی

تو آن نه ای که دل از صحبت تو برگیرند

بگو به صاحب نی مطربا کزان تیزی

اگر ملول شوی صاحب دگر گیرند

۲ بیت
کمال خجندی
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۱