گنجور

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۲ - پیرکنعان

 

گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا

زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا

سرو من آغشته در اشک جگر خون من است

فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا

نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام

[...]

۸ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - درد بی حدّ

 

گفتا کیی توبا ماگفتم کمین غلامت

گفتا مگر تومستی گفتم بلی زجامت

گفتا چه پیشه داری گفتم که عشقبازی

گفتا که حالتت چیست گفتم غم و ملامت

گفتا که چیست حالت گفتم که حال شاکر

[...]

۸ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸ - شرح عاشقی

 

به غیر از سایه در کویت کسی محرم نمی‌یابم

کنون روزم سیه شد آنچنان کان هم نمی‌یابم

چو مجنون آهوی صحرا از آن رو دوست می‌دارم

که بوی مردمی از مردم عالم نمی‌یابم

برو این ماتم و شیون بر ارباب عشرت کن

[...]

۸ بیت
عبدالقادر گیلانی