سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الاول
با روی همچو ماه و قد سرو همچو ساج
با گیسوی سیاه و کس و کون همچو عاج
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثانی
کان کونی اختیار زیرکان عالم است
مذهبی بس با نوا و حرفهای بس معظم است
هر که همچون بونواس اندر لواطه نصب شد
از غم نفقات و رنج کدخدایی بیغم است
مرد صادق جز به گرد کون سیمین کی خزد؟
[...]
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثانی
از عهدة عهد اگر برون آید مرد
از هرچه گمان کنی فزون آید مرد
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثانی
مرد باید که در کشاکش دهر
سنگ زیرین آسیا باشد
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثانی
اگر تو رستم دستان کیقبادستی
چنان مکن که بمیری جماع ناداده
وگر کیاست اهل جهان تو را باشد
به کیر من که نگردی خلاص ناداده
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثالث
فرمان اتابک است هان ای خاتون
آری صنما که زود برگردان کون
برگردان کون و زود برگردان کون
احسنت ای کون و شاد باش ای کس و کون
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثالث
بی خویش و غریب و خانمانم، چه کنم؟
چون تو ندهی و خر نگایم چه کنم؟
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثالث
ای خواجه اگر با خرد و تمکینی
جز جَلق زدن کار دگر نگزینی
چه خوشتر از آن بود که هنگام جَماع
تا خایه فرو بری، سرش را بینی
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثالث
ایزد همه خلق را ز ماء و طین کرد
چون است تو را ز آهک و سرگین کرد؟
مادر تو بزائید، پس آنگاه پدر
در تو نگریست، در کسش نفرین کرد
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الثالث
پیل اگر زخم سیخ او بیند
مرگ را بر حیات بگزیند
کودکی گر به خشک بسپوزد
کونش تا روز حشر میسوزد