گنجور

ظهیر فاریابی » مثنویات » شمارهٔ ۱

 

بر جهان شکرهای بسیار است

که قزل ارسلان جهاندار است

اوست آن پادشاه کز سر تیغ

خون فشاند چنانکه برق از میغ

رایش ار با فلک به کین آید

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

ای به‌رخ رشک‌ِ ارغوان و سمن‌!

هیچ دانی چه آمد از تو به من؟

تا به هجر تو مبتلا شده‌ام

با غم و محنت آشنا شده‌ام

لذت عمرم آنقدر بوده‌ست

[...]

ظهیر فاریابی