کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - ایضاً له
پناه و قدوۀ حکّام عصر صدر جهان
تویی که حکم ترا روزگار محکومست
محیط دایرۀ چرخ با جلالت تو
چو نقطه ییست که در ذهن عقل موهومست
ز پهلوی کرمت آرزو شکم پر کرد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱ - فی شهاب الدّین عزیزان
جهان دانش و معنی ، شهاب الدّین تویی آنکس
که چشم عقل کم بیند ، چو تو بسیار دانی را
ز رای سالخوردت دان ، شکوه بخت برنایت
مربّی آنچنان پیری، سزد جوانی را
ز قحط مردمی عالم ، چنان شد خشک لب تا لب
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - و له ایضاً
ای که گر لطف تو فرماندۀ ایّام شود
از جهان قاعدۀ جور و جفا برخیزد
چرخ را گویی بنشین و مرو بنشیند
کوه را گویی برخیز و بیا برخیزد
گر سر کلک تو رویی بخراشد بمثل
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۴۵ - ایضا له
ایا رسیده ز فضل و هنر بدان رتبت
که تیر چرخ خطابت کند خداوندم
علوّ قدر ترا با فلک نهم همبر
پس آنگهی بنشینم که من خردمندم
فلک شدست غبار ستانة تو و لیک
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۵۱ - وله ایضا
سرورا من بفّر دولت تو
خواجۀ چرخ را غلام کنم
دست اگر در زنم به فتراکت
بر سر آسمان لگام کنم
سایه ات گر مرا دهد نیرو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۸ - ایضا له
بر سر ما آمد ابر بهمنی
همچو سلطان بر سپاه ارمنی
شد به چشم من سیه گیتی ز برف
گرچه زاید از سپیدی روشنی
گر سپید آمد سیه کاری برف
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۰ - وله ایضا
بجان آفرینی که نزدیک عملش
ز پیدا تفاوت ندارد نهانی
چو امرش ز صنع اقتضا کرد فطرت
بهم ممتزج گشت جسمیّ و جانی
همای خرد سایه گسترد بر سر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۵ - وله ایضا
ای صفات کرمت روحانی
وی تو در ملک نظام ثانی
هر کجا حضرت تو، آسایش
هر کجا دولت تو، آسانی
همه زرهای جهان را نقشست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۶ - ایضاً له
ای صاحبی که گر بمثل رای باشدت
بر بام قدر خود زفلک نردبان کنی
هردم گشاد نامۀ صبح از برقبا
گردون برآورد که تو بر وی نشان کنی
می نازد از تو جان بزرگیّ و بر حقست
[...]
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۳۱ - و له ایضاً
گشاده در مه مهراز رخان نقاب انگور
نموده عِقد پر از لؤلؤ خوشاب انگور
فراز دیدهٔ مخمور خوب میبندد
ز شعرم مسکی و مخمری دو صد نقاب انگور
.............................................
[...]