گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۷۴

 

با من امروز آن شکر لب را زبانی دیگرست

وز لطافت بر زبان او نشانی دیگرست

نوبرم هر روز داد از بوستان مهر خویش

نوبری کامروز داد از بوستانی دیگرست

در وفاداری به جان من بسی سوگند خورد

[...]

۱۳ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷۱

 

ای یافته اسلام به اقبال تو رونق

اعدای تو بر باطل و احباب تو بر حق

سعد فلک و مَحمِدَتِ خلق زمین است

از کنیت تو مُنشعِب از نام تو مُشتق

آنی تو که هر چند بجویند نیابند

[...]

۱۳ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷۶

 

خدایگان جهانی و شاه با فرهنگ

به عدل چون عمری و به هوش چون هوشنگ

نه‌ای بهار و بهاری چو کرد خواهی بزم

نه‌ای هژیر و هژیری چو کرد خواهی چنگ

خدنگ فخرکند بر درخت صندل و عود

[...]

۱۳ بیت
امیر معزی