گنجور

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۲ - النوبة الثالثة

 

گلها که من از باغ وصالت چیدم

درها که من از نوش لبت دزدیدم

آن گل همه خار گشت در جان رهی

وان در همه از دیده فرو باریدم‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۲ - النوبة الثالثة

 

در دیده رهی ز تو خیالی بنگاشت

بر دیدن آن خیال عمری بگذاشت

چون طلعت خورشید عیان سر برداشت

در دیده هوس بماند و در سر پنداشت

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۳ - النوبة الثالثة

 

گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای

ور پست کنی بنا خود افراشته‌ای

من بنده همانم که تو پنداشته‌ای

از دست میفکنم چو برداشته‌ای.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۶ - النوبة الثالثة

 

آن دل که تو دیدی همه دیگرگون شد

و آن حوض پر آب ما همه پر خون شد

و آن باغ پر از نعمت چون هامون شد

و آن آب روان زباغ ما بیرون شد.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۱۲ - النوبة الثالثة

 

اندر همه عمر من شبی وقت بناز

آمد بر من خیال معشوقه فراز

برداشت نقاب مر مرا گفت بناز

باری بنگر که از که ماندستی باز

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۱۳ - النوبة الثالثة

 

گر زین دل سوخته برآید شرری

در دائره ثری نماند اثری‌

گر پیش توام هست نگارا خطری

بردار حجاب هجر قدر نظری‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۱۵ - النوبة الثالثة

 

امروز گذشت بر من آن سرو روان

پوشیده ز من روی فرو بسته لبان

ابر ار چه رخ مهر بپوشد ز جهان

کی گردد نور روز بر خلق نهان

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۱۶ - النوبة الثالثة

 

پویان و دوان‌اند غریوان بجهان

در صومعه کوهان در غار بیابان‌

یکسر همه محواند بدریای تفکر

بر خوانده بخود بر همه لاخان و لامان

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۱۷ - النوبة الثالثة

 

جز گرد دلم گشت نداند غم تو

در بلعجبی هم بتو ماند غم تو

هر چند بر آتشم نشاند غم تو

غمناک شوم گرم نماند غم تو

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۱۷ - النوبة الثالثة

 

گفتم که بر از اوج برین شد بختم

وز ملک نهاده چون سلیمان تختم‌

خود را چو بمیزان خرد برسختم

از بنگه لولیان کم آمد رختم‌

میبدی