نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۲ - حکایت مرغ پادشاه
بر بارهای که چون بشتابد چو آفتاب
از غرتش طلوع کند کوکب ظفر
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۳
خشم نبودهست بر اعدام هیچ
چشم ندیدهست در ابروم چین
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۳
داشت زالی بروستای چکاو
مهستی نام دختری و دو گاو
نو عروسی چو سرو تر بالان
گشت روزی زچشم بد نالان
گشت بدرش جو ماه نو بایک
[...]
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۳
دشمن خندید بر من و دوست گریست
کو بی دل و جان و دیده چون خواهد زیست
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۴
کز کوه گاه زخم گرانتر کنی رکاب
وز باد وقت حمله سبکتر کنی عنان
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۴
شیطان سنان آب دارت را
ناداده شهاب کوب شیطانی
باران کمان کامگارت را
نادوخته روزگار بارانی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۵
نه مرا برتکاب تو پایاب
نه مرا برگشاد تو جوشن
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷
گر باد انتقام تو بربحر بگذرد
از آب هر بخار که خیزد شود غبار
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷
حیات را چه گوارنده تر زآب ولیک
کسی که بیشترش خورد بکشد استسقاش
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷
و از نفس و ذات عوض صورت نبندد
این بنده دگر باره نروید نی نیست
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷
ای باد صبح دم گذری کن بکوی من
پیغام من ببر ببر ماه روی من
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷
بجست با رخ زرد از نهیب تیغ کبود
چنانکه برگ بهاری زپیش باد خزان