×
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴
ز هر در میروی مطلب مهیاست
عجب بابیست این باب محبت
ز غرقاب جهان آسوده گردی
اگر افتی به گرداب محبّت
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۵
محبت کرد آخر با منش رام
الهی من بقربان محبت
مگو دیگر محبت را اثر نیست
رضی جان تو و جان محبت
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹
نمیگویم بگاه جلوه کردن
دلم چشم و لبش با غمزهاش برد
جهانی غمزه سر در جان من داد
نمیدانم کدامین عشوهاش برد
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱
دلم را برد زلف مشک رنگش
چه چاره تا برون آرم ز چنگش
ز دل شد نام من آلودهٔ ننگ
که نه دل باد و نه نام و ننگش
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲
همآغوش که شد یارب که امشب
خجالت میتراود از نگاهش
ز بوی مشک من مدهوش گشتم
نهادم سر چو اندر خاک راهش
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶
نه اشکم داشت تاثیری نه آهم
ز هر سو ناامیدی بسته راهم
فکنده بر سر آفاق سایه
چو چتر سنجری بخت سیاهم
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹
چه افسون با من دیوانه کردی
که از هر آشنا بیگانه کردی
ز بوی مشک نتوان کوچهها گشت
مگر زلف معنبر شانه کردی