رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷
در خاطر آنشوخ مگر ناله اثر داشت
کامشب دلم از نالهٔ خود شوق دگر داشت
خوش بود سرائیدن بلبل به چمن لیک
خود بر سر دیوار غم آهنگ دگر داشت
هرگز نه من از کس، نه کس از من نشدی شاد
[...]
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲
چند ز دوران چرخ چند ز هجران یار
سینه شود شعله خیز، دیده شود اشکبار
آنچه کشیدم ازو من بیکی جرعه می
میکدهها بایدم از پی دفع خمار
من همه صحرای عشق او همه دریای حسن
[...]
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴
جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم
خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری
تا شدم مست می عشق تو هشیار شدم
حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی
[...]
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸
گهی هشیار و گه مست و ملنگم
قلندر مشربم ابدال رنگم
نهنگ بحر عشقم لیک افسوس
که از عشق تو در کام نهنگم
رسانم تا بدامان حبیب هجران
[...]
رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵
ما بهر هلاک خود هلاکیم
ز الایش آب و خاک پاکیم
عین عشقیم و آن حسنیم
روح محضیم و جان پاکیم
تا دست بهم دهیم خشتیم
[...]
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳
فلک دگر نتواند گشود کار مرا
کرشمهای نتواند کشید بار مرا
چه طرف بندم ازین آسمان که همچون خود
نهاده است به سرگشتگی مدار مرا
اگر فراق اگر وصل دوزخی دارم
[...]
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳
رود از رفتنت فرزانه از هوش
شود از دیدنت دیوانه عاقل
ز دنیا کام ما حاصل نگردد
که کام ما ز ناکامی است حاصل
چو شوری نیست چه پائی و چه سر
[...]
رضیالدین آرتیمانی » مقطعات و غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷
ما بهر هلاک خود هلاکیم
ز آلایش آب و خاک، پاکیم
عین عشقیم و آن حسنیم
تادست بهم دهیم خشتیم
تا چشم بهم نهیم خاکیم
[...]