×
کسایی » رباعیها » هستی
این هستی تو ، هستی هست دگر است
وین مستی تو ، مستی مست دگر است
رو ، سر به گریبان تفکر درکش
کاین دست تو ، آستین دست دگر است
کسایی » رباعیها » تیغ خورشید
گر در عمری شبی به ما پردازد
وین جان به لب رسیده را بنوازد
لب بر لب او نهشته ، ناگه خورشید
با تیغ کشیده بر سر ما تازد
کسایی » رباعیها » پیغام فلک
نارفته به شاهراه وصلت گامی
نایافته از حسن و جمالت کامی
ناگاه شنیدم از فلک پیغامی
کز خُمّ زوال نوش بادت جامی