گنجور

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱

 

بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق

از می چه فایده ست به زیر نهنبن

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲

 

آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود

میخ آن خیمه ستاک سمن و نسرینا

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳

 

جهان جای به تلخی است ، تهی بهر و پر دخت

جز این بود مرا طمع و جز این بودم الچخت

جز این داشتم اومید و جز این داشتم الچخت

ندانستم از او دور گواژه زندم بخت

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴

 

مردم چو با ستور موافق بود به فعل

چون بنگری به چشم خرد سخت بینواست

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵

 

چون که یکی تاج و بَساک ملوک

باز یکی کوفتهٔ آسیاست

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۶

 

رودکی ، استاد شاعران جهان بود

صدیک از وی تویی کسایی ؟ پَرگست !

خاک کف پای رودکی ، نسزی تو

هم بشوی کو بشد چه خایی برغست ؟

کوفته را کوفتند و سوخته را سوخت

[...]

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۷

 

یکی جامه وین بادروزه ز قوت

دگر اینهمه بیشی و برسری است

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۸

 

با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست

بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۹

 

باد و گردم نکرد زشتی هیچ

با دل من چرا شد ایدون زشت

زانکه خویی پلید کرد مرا

هر که را خو پلید ، هست پلشت

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۰

 

از راستی تو خشم وری دانم

بر بام چشم سخت بود آژَخ

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۱

 

خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد

که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد

مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف

شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۲

 

مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد

و گر تنت خراب است بدین آب کن آباد

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۳

 

افراز خانه ام ز پی بام و پوشش

هر چم به خانه اندر ، سر شاخ و تیر بود

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۴

 

لاله به غَنجار ، سرخ کرده همه روی

از حسد خوید بر کشید سر از خوید

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۵

 

چندین حریر حُلّه که گسترد بر درخت

مانا که بر زدند به قُرقوب و شوشتر

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۶

 

هزار آوا همی بر گل سراید

بسان عاشقان بر روی دلدار

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۷

 

ز هول تاختن و کینه آختنش مرا

همی گداخته همچون کُناغ تاخته گیر

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۸

 

بر آمد ابر پیریت از بن گوش

مکن پرواز گرد رود و بِگماز

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۹

 

سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی

که ریز ریز بخواهدت ریختن کاریز

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۲۰

 

آنچه به پیمانه تو را داده اند

با تو نه پیمانه بماند و قفیز

کسایی
 
 
۱
۲
۳