گنجور

قاآنی » مسمطات » در مدح و ستایش اختر شهریاری و صدف گوهر تاجداری سترکبری و مهدعلیا مام خجستهٔ شهریار کامگارناصرالدین شاه قاجار ادام‌الله اقباله گوید

 

بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها

و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها

ز سنگ اگر ندیده‌ای چسان جهد شرارها

به برگ‌های لاله بین میان لاله‌زارها

که چون شراره می‌جهد ز شنگ کوهسارها

[...]

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » در ستایش علیقلی میرزا گوید

 

مگر باز بر فروخت گل از هر کنار نار

که هردم ز سوز دل بگرید هزار زار

نسیمی که در چمن شدی رهسپار پار

هم امسال یافتست بر جویبار بار

که گویدش تهنیت بهر شاخسار سار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۳ - وله ایضاً

 

جهان فرتوت باز جوانی از سر گرفت

به سر ز یاقوت سرخ شقایق افسر گرفت

چو تیره زاغی سحاب بر آسمان پر گرفت

ز چرخ اختر ربود ز نجم زیور گرفت

که تاکند جمله را به فرق نسرین نثار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه

 

باز برآمد به کوه رایت ابر بهار

سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار

باز به جوش آمدند مرغان از هر کنار

فاخته و بوالملیح‌ صلصل و کبک و هزار

طوطی و طاووس و بط سیره و سرخاب و سار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۵ - و لهُ ایضاً فی مدحه

 

بت سادهٔ رفیق بط بادهٔ رحیق

مرا به ز صد حشم مرا به ز صد فریق

نخواهم غذای روح به جز بادهٔ رقیق

نجویم انیس دل به جز سادهٔ رفیق

چو دولت یکی جوان چو دانش یکی عتیق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۶ - مسدس - و له ایضاً فی مدحه

 

الا که مژده می‌برد به یار غمگسار من

که باغ چون نگار شد چه خسبی ای نگار من

توان من روان من شکیب من قرار من

سرور من نشاط من بهشت من بهار من

غزال من مرال من گوزن من شکار من

[...]

قاآنی