اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۱۶ - من و تو کشت یزدان ، حاصل است این
من و تو کشت یزدان ، حاصل است این
عروس زندگی را محمل است این
غبار راه شد دانای اسرار
نپنداری که عقل است این ، دل است این
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۱۷ - گهی جویندهٔ حسن غریبی
گهی جویندهٔ حسن غریبی
خطیبی منبر او از صلیبی
گهی سلطان با خیل و سپاهی
ولی از دولت خود بی نصیبی
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۱۸ - جهان دل ، جهان رنگ و بو نیست
جهان دل ، جهان رنگ و بو نیست
درو پست و بلند و کاخ و کو نیست
زمین وسمان و چار سو نیست
درین عالم به جز «الله هو» نیست
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۱۹ - نگه دید و خرد پیمانهورد
نگه دید و خرد پیمانهورد
که پیماید جهان چار سو را
میشامی که دل کردند نامش
بخویش اندر کشید این رنگ و بو را
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۰ - محبت چیست تاثیر نگاهی است
محبت چیست تاثیر نگاهی است
چه شیرین زخمی از تیر نگاهی است
به صید دل روی ، ترکش بینداز
که این نخچیر ، نخچیر نگاهی است
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۱ - خودی روشن ز نور کبریائی است
خودی روشن ز نور کبریائی است
رسائی های او از نارسائی است
جدائی از مقامات وصالش
وصالش از مقامات جدائی است
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۲ - چه قومی در گذشت از گفتگوها
چه قومی در گذشت از گفتگوها
ز خاک او برویدرزوها
خودی ازرزو شمشیر گردد
دم او رنگ ها برد ز بوها
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۳ - خودی را از وجود حق وجودی
خودی را از وجود حق وجودی
خودی را از نمود حق نمودی
نمی دانم که این تابنده گوهر
کجا بودی اگر دریا نبودی
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۴ - دلی چون صحبت گل می پذیرد
دلی چون صحبت گل می پذیرد
همان دم لذت خوابش بگیرد
شود بیدار چون «من»فریند
چو «من» محکوم تن گردد بمیرد
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۵ - وصال ما وصال اندر فراق است
وصال ما وصال اندر فراق است
گشود این گره غیر از نظر نیست
گهر گم گشتهٔ غوش دریا است
ولیکنب بحر ،ب گهر نیست
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۶ - کف خاکی که دارم از در اوست
کف خاکی که دارم از در اوست
گل و ریحانم از ابر تر اوست
نه «من» را می شناسم من نه او را
ولی دانم که من اندر بر اوست
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۷ - یقین دانم که روزی حضرت او
یقین دانم که روزی حضرت او
ترازوئی نهد این کاخ و کو را
ازن ترسم که فردای قیامت
نه ما را سازگارید نه او را
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۸ - به روما گفت با من راهب پیر
به روما گفت با من راهب پیر
که دارم نکته ئی از من فراگیر
کند هر قوم پیدا مرگ خود را
ترا تقدیر و ما را کشت تدبیر
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۹ - شنیدم مرگ با یزدان چنین گفت
شنیدم مرگ با یزدان چنین گفت
چه بی نم چشمن کز گل بزاید
چو جان او بگیرم شرمسارم
ولی او را ز مردن عار ناید
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۰ - ثباتش ده که میر شش جهات است
ثباتش ده که میر شش جهات است
بدست او زمام کائنات است
نگردد شرمسار از خواری مرگ
که نامحرم ز ناموس حیات است
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۱ - بگو ابلیس را از من پیامی
بگو ابلیس را از من پیامی
تپیدن تا کجا در زیر دامی
مرا این خاکدانی خوش نیاید
که صبحش نیست جز تمهید شامی
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۲ - جهان تا از عدم بیرون کشیدند
جهان تا از عدم بیرون کشیدند
ضمیرش سرد و بی هنگامه دیدند
بغیر از جان ما سوزی کجا بود
تو را از آتش ما آفریدند
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۳ - جدائی شوق را روشن بصر کرد
جدائی شوق را روشن بصر کرد
جدائی شوق را جوینده تر کرد
نمی دانم که احوال تو چون است
مرا اینب و گل از من خبر کرد
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۴ - ترا ازستان خود براندند
تو را از آستان خود براندند
رجیم و کافر و طاغوت خواندند
من از صبح ازل در پیچ و تابم
از آن خاری که اندر دل نشاندند
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۵ - تو می دانی صواب و ناصوابم
تو می دانی صواب و ناصوابم
نروید دانه از کشت خرابم
نکردی سجده و از دردمندی
بخود گیری گناه بی حسابم
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)