گنجور

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

 

همی تافت زو فرّ شاهنشهی

چو ماه دو هفته ز سرو سهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۱

 

چو بنشست بر جایگاه مهی

چنین گفت بر تخت شاهنشهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳

 

چو پیش آمدش روزگار بهی

از او مردری ماند تخت مهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

 

کمر بست با فرّ شاهنشهی

جهان گشت سرتاسر او را رهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

 

ز رنج و ز بدشان نبد آگهی

میان بسته دیوان به سان رهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

ببالید برسان سرو سهی

همی تافت زو فر شاهنشهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

که گردون نگردد به جز بر بهی

به ما بازگردد کلاه مهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

 

چو بی‌بهره باشی ز گاه مهی

مرا کار سازندگی چون دهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

 

چوکشور ز ضحاک بودی تهی

یکی مایه ور بد بسان رهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

 

خجسته نشست تو با فرهی

که هستی سزاوار شاهنشهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

به رسم کیان تاج و تخت مهی

بیاراست با کاخ شاهنشهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

ز ضحاک شد تخت شاهی تهی

سرآمد برو روزگار مهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

چه پیغام داری چه فرمان دهی

فرستاده‌ای گر گرامی رهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

اگر گویم آری و دل زان تهی

دروغم نه اندر خورد با مهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

که از گوهر بد نیاید مهی

مرا دل همی داد این آگهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

ز پند من ار مغزتان شد تهی

همی از خردتان نبود آگهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

که چون آز گردد ز دلها تهی

چه آن خاک و آن تاج شاهنشهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹

 

که هست این سزاوار شاهنشهی

جز این را نزیبد کلاه مهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۰

 

فرود آمد از پای سرو سهی

گسست آن کمرگاه شاهنشهی

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۰

 

بدو گفت تور ار تو از ما کهی

چرا برنهادی کلاه مهی؟

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۱۵