×
عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح خواجه رکنالدین عمیدالملک وزیر
ساقیا موسم عیش است بده جام شراب
لطف کن بسته لبان را به زلالی دریاب
قدح باده اگر هست به من ده تا من
در سر باده کنم خانهٔ هستی چو حباب
در حساب زر و سیم است و غم داد و ستد
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مدح سلطان اویس جلایری
ساقی بیار باده و پر کن به یاد عید
در ده که هم به باده توان داد، داد عید
بنمود عید چهره و اندر رسید باز
خرم وصال دلبر و خوش بامداد عید
تشریف داد و باز اساس طرب نهاد
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح شاه شیخ ابواسحق
از شکوفه شاهدان باغ معجر بستهاند
نوعروسان چمن را زر و زیور بستهاند
نقشبندان طبیعت گوییا بر شاخ گل
نقشهای تازه از یاقوت و از زر بستهاند
بس که در بستان ریاحین سایبان گستردهاند
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شماره ۴ - در توحید و منقبت
ای ز آفتاب صنع تو یک ذره کاینات
فیض تو عقل را مدد و روح را حیات
هر ذره گشته شاهی و هر قطره شاهدی
لطف تو چون به خاک سیه کرده التفات
در کاینات هر چه بدان فخر میکنند
[...]