شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
منبسط بودیم و یک جوهر همه
بی سر و بی پا بدیم آن سر همه
یک گهر بودیم همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
مفروش عطر عقل به هندوی زلف یار
کانجا هزار نافه ی مشکین به نیم جو
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
در خرقه چو آتش زدی ای سالک عارف
جهدی کن و سرحلقه ی رندان جهان باش
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه، می بنوش
عفو الهی بکند کار خویش
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای
که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیرو صلائی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله ضمه برسحاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشته ی رحمت
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
دلا دیدهی دوربین برگشای
در این دیر دیرینهی دیرپای
بدین غور دَور شبانروزیاش
به خورشید و مه عالم افروزیاش
نگویم قدیم است از آغاز کار
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
شیخ نادان برد ز نادانی
ظن که شد این کمال انسانی
که کند خانقاه و صومعه جای
واکشد پا ز باغ و راغ و سرای
ابهلی چند گرد او گردند
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
با هرکه نشستی و نشد جمع دلت
وز تو نرهید زحمت آب و گلت
زنهار ز صحبتش گریزان میباش
ورنه نکند روح عزیزان به حلت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
ای که مهجوری عشاق روا میداری
بندگان را زبر خویش جدا میداری
دل ربودی و به حِلّ کردمت ای جان لیکن
به از این دار نگاهش، که مرا میداری
ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
مشو دلگرم اگر بخشد سپهرت
که تیزی سنان دارد سر هر موی سنجابش
عاشق جان خویش را بادیه سهمگین بود
من به هلاک راضیام لاجرم از خود ایمنم
خاک دل آن روز که میبیختند
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
چاک خواهم زدن این دلق ریا را چه کنم؟
روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
در بدن اندر عذابی ای پسر
مرغ روحت بسته با جنس دگر
هرکه را با ضد وی بگذاشتند
این عقوبت را چو مرگ انگاشتند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
گذشت عمر تو در فکر نحو و صرف و معانی
بهایی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
یکی است ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن به هر زبان که تو دانی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
کهتر و مهمتر و وضیع و شریف
همه از روزگار رنجورند
دوستان گر بدوستان نرسند
در چنین روزگار معذورند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
برگ عیش دگران روز بروز افزون است
خرمن سوخته ی ماست که با خاک یکی است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
مرا حاجئی شانه ی عاج داد
که رحمت بر اخلاق حجاج باد
شنیدم که باری سگم خوانده بود
که از من به نوعی دلش رانده بود
بینداختم شانه کاین استخوان
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
گرچه از آتش دل چون خم می درجوشم
مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
حاش الله که نیم معتقد طاعت خویش
[...]