شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
عمری گذشت و راه سلامت نیافتم
شرمنده این دلم که چها در خیال داشت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
مرا به مدرسه ها پیش از این به کسب علوم
قرار مدرسه و فکر درس بودی و کار
کنون به چشم غزالانم چنان کردند
که شب به خواب خوش اندر غزل کنم تکرار
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
زیمن عشق بر وضع جهان خوش خنده ها کردم
معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
غم بامن و من با غمش خو کرده ام ای مدعی
لطفی بباید کردن و ما را به هم بگذاشتن
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
خاک رهش به مردم آسوده کی دهند
کاین توتیا به مردم بی خواب می دهند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
اندر آن معرض که خود را زنده سوزد اهل درد
ای بسا مرد خدا کو کمتر از هندوزنی است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
نگردد تا فراموش آنچه گفتی دردمندان را
بر انگشت تو میخواهم که بندم رشته ی جان را
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
گفتی خبر دوست شنیدی چه شدت حال
این ها زکسی پرس که از خود خبری داشت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
آن را که رسد ناوک دل دوز تو بر چشم
ناکس بودار چشم دگر پیش ندارد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
دلم به کوی تو دامن کشان رود ترسم
که سوی خانه گریبان چاک چاک برد.
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
طریق عشق به ناموس می رود شاهی
پیاله ای دو سه دیگر که عاقل است هنوز
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
به گریه گفتمش از حال من مشو غافل
به خنده گفت که بیچاره غافل است هنوز
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
شب در آن کو بوده ام گرمست خاک از آتشم
پا منه از خانه بیرون انتظارم گو بکش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
قومی که می دهندشان از تو غافل اند
کاهل وقوف را در تقریر بسته اند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
با تو پس ازعلم چه گویم سخن
علم چو آید به تو گوید چه کن
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
تو نام نیک حاصل کن در این بازار ای زاهد
که در کوئی که ما هستیم، نام نیک بدنامی است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
غم روزی خورد هر کس به تقدیر
چو من غم روزی افتادم چه تدبیر
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم
این سخن شیر است در پستان جان
بی کشنده شیرکی گردد روان
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم
اگر مرگ خود هیچ لذت نبخشد
همین وارهاند ترا جاودانی
اگر مقبلی از گران قلتبانان
اگر مدبری از گران قلتبانی