گنجور

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۳ - فرستادن پدر زلیخا قاصدی به سوی عزیز مصر و عرض کردن زلیخا بر وی و قبول کردن وی آن را

 

زلیخا داشت از دل بر جگر داغ

ز نومیدی فزودش داغ بر داغ

بود هر روز را رو در سپیدی

بجز روز سیاه ناامیدی

پدر چون بهر مصرش خسته جان دید

[...]

۵۹ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۸ - داستان رسیدن اسکندر به شهری که همه مردم پاکیزه روزگار بودند و سؤال و جواب ایشان

 

سکندر چو می گشت گرد جهان

خبر پرس هر آشکار و نهان

در اثنای رفتن به شهری رسید

در آن شهر قومی پسندیده دید

ز گفتار بیهوده لبها خموش

[...]

۵۹ بیت
جامی