×
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴ - پایه دعاگویی جناب خداوندگاری چنان بلند است که مادام که قلم بلند بالا پای بر قبه قصر قصه قیصر و کنگر ایوان داستان نوشیروان ننهاد سر او به آن نرسید لاجرم سر کرده و سر بر آن درآورده همواره این رقم می زند که سایه دولتش پاینده باد و آفتاب معدلتش تابنده
کاش نوشیروان کنون بودی
عدلش از پیشتر فزون بودی
تا ز دعوی عدل شرمنده
خسرو روم را شدی بنده
کردی از بندگی سرافرازی
[...]
۵۹ بیت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۳ - فرستادن پدر زلیخا قاصدی به سوی عزیز مصر و عرض کردن زلیخا بر وی و قبول کردن وی آن را
زلیخا داشت از دل بر جگر داغ
ز نومیدی فزودش داغ بر داغ
بود هر روز را رو در سپیدی
بجز روز سیاه ناامیدی
پدر چون بهر مصرش خسته جان دید
[...]
۵۹ بیت
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۸ - داستان رسیدن اسکندر به شهری که همه مردم پاکیزه روزگار بودند و سؤال و جواب ایشان
سکندر چو می گشت گرد جهان
خبر پرس هر آشکار و نهان
در اثنای رفتن به شهری رسید
در آن شهر قومی پسندیده دید
ز گفتار بیهوده لبها خموش
[...]
۵۹ بیت