×
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۱
پردلی باید که بار غم کشد
دردی این درد را هر دم کشد
زال زر را از پر سیمرغ پرس
رخش باید تا تن رستم کشد
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۲
فلک فیل زور فرزین گرد
عاقبت قصد اسب ناصر کرد
شاه اگر دفع ظلم او نکند
بنده ماند پیاده با رخ زرد
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۳
حرف عشق از سر زبان دور است
شرح این آیت از بیان دور است
ای به حرص و هوا کمر بسته
این حکایت از آن میان دور است
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۴
بولهب را محرم طاها که کرد
لؤلؤ اندر کیسهٔ لالا که کرد
حیف باشد این سخن در گوش عام
توتیا در چشم نابینا که کرد
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۵
هر که بی بهره شد ز دانش و هوش
گوش کن این حدیث مرد به گوش
ریش و سبلت اگر به کاری هست
هیچکس نیست بهتر از بز وحوش
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۶
دریغ این درد را مرهم ندیدم
امید وصل بود آن هم ندیدم
از آن کار مرا سست است بنیاد
که عهد دوستان محکم ندیدم
ناصر بخارایی » قطعات دوبیتی » شمارهٔ ۷
برو جان پدر جانی طلب کن
سر خود گیر و سامانی طلب کن
از این کُه کندنت آخر چه حاصل
اگر زر بایدت کانی طلب کن