گنجور

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۴- مولانا احمدی

 

غلام کوسه زرد شبان جن گیرلی

مثال ریش او گفتم خس ما سوجه قندیلی!

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۴- مولانا احمدی

 

بر در مدرسه جامی جم بحر و بری

دزد برد از سر من فوطه شیر و شکری

فوطه ام برد و هوا سرد و سرم درد گرفت

دزدک روی سیه را چه غم از درد سری

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۴- مولانا احمدی

 

از مو نتوان ساخت میانی که تو داری

وز غنچه ی سیراب دهانی که تو داری

شبها نکنی گوش بفریاد اسیران

فریاد از آن خواب گرانی که تو داری

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۴- مولانا احمدی

 

دستار فرست احمدی بی سر و پا را

از جامه آلیجه کتانی که تو داری

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۵- مولانا قاسم قربنو

 

داده است غمت بیخودی دیگرم امروز

دیوانه و آشفته دل و ابترم امروز

در پیش رقیب تو ز سگ کمترم امروز

تا نشنوم آواز هلالی و نه بینم

کورم چو زلالی و چو قوسی کرم امروز

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۵- مولانا قاسم قربنو

 

در خانه خود ره ندهد حیدرم امروز

فردا نکنم آرزوی سایه طوبی

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۷- مولانا بیره

 

تا کی پیاده بی سر و پا دق و لق بود

مردمان گویند بی علت قمی

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۷- مولانا بیره

 

راست میگویند بی علت قمی است

اربعین یوم است بی ره خسته است

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۷- مولانا بیره

 

ناله ام از غمش دو دوک شده

غم خورم هر که سخن با مه من میگوید

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۸- مولانا کرمانی

 

وه چرا با مه من غیر سخن میگوید

ما را دواند میرو تاشد و زیر نیرو

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۹- مولانا استاد نوری قفل گر

 

یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

کره تند فلک دیدم و او در تک و دو

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۷۵- بسملی کله پز

 

نخواهم کند دندان از لبش تا خون نخواهد شد

دلا در عشقبازی همدم غم ساختی ما را

پی نظاره ای رسوای عالم ساختی ما را

ایدل به پرسشت سگ جانانه آمدست

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۸۳- پهلوان میرزاعلی بیلدار تبریزی

 

خونابه ایست کاز دل بلبل چکیده است

تا گشت مرا دل زغم یار پریشان

جمعیت خاطر شده بسیار پریشان

جانا نشوی همدم اغیار که آخر

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۸۴- شاه وردی سبزواری

 

گل میشود از همدمی خار پریشان

شام هجران چند باشم بی گل رخسار او

ای خوش آن صبحی که بینم یک نظر دیدارا

می کشد دور از گل رویش بصد خواری مرا

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۸۷- ولی خیاط ساوجی

 

هر لحظه سوزد آه بنوعی دگر مرا

کسی کاو دلربای خویش را با دیگری بیند

سام میرزا صفوی
 
 
۱
۲