ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
شود بینا به دیدار تو چشم اکمه نرگس
شود گویا به مدح تو زبان اخرس سوسن
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
فما بفقیر شام برقک فاقه
و لا فی بلاد انت صیبها محل
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
از تاب جود او چو دل کوه خون گرفت
آوازه درفکند که یاقوت احمرم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
در سلسله زمان موخر
بر هندسه جهان مقدم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
در مصاف قضا به خون عدوش
تا به شمشیر بید گلگون باد
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
دست چنار بی زر هرگز برون نیاید
ابر اربه یاد دستش بارد ز آسمان نم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
درم از کف او به نزع اندرست
شهادت از آنستش اندر دهان
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
جهان را باز دیگر شد نشان و صورت و سیما
به عدل شاه نام آور، جهان عدل شد پیدا
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲ - فصل
بر آنی که غم بر دل من گماری
من از غم نترسم، بیا تا چه داری
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲ - فصل
آن کیست که بی تو ساعتی خوشدل بود.
بیا ای مفرح کربت و مونس غربت
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴ - فصل
سخن به که ماند ز ما یادگار
که ما بر گذاریم و او پایدار
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴ - فصل
خدای را به همه حال زیر پرده صنع
خزینه های علوم است و گنجهای حکم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
ایمن مشو ای حکم تو از حکم سدوم
از تیر سحرگاه و دعای مظلوم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
هر که در راه عشق صادق نیست
جز مرایی و جز منافق نیست
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
فرمان ترا که باد نافذ
بر جان رهی کشد به پیشت
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
آن روز مباد هرگز ای جان و جهان
کز وصل تو محروم شود این دل و جان
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
عدل کن زانکه در ولایت دل
در پیغمبری زند عادل
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
از رعیت شهی که مایه ربود
بن دیوار کند و بام اندود
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۷ - داستان گرگ و روباه و اشتر
آن را که غمی بود که بتواند گفت
غم از دل خود به گفت بتواند رفت