گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۹ - در نجف

 

ای کشتی علم را تو لنگر!

وی قطب کمال را تو محور!

هستی تو به مصطفی پسر عم

خوانده است نبی تو را برادر

تو قوت بازوی رسولی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده

 

چون شه تشنه لبان، بی کس بی یاور شد

وقت جان بازی شهزاده علی اکبر شد

همچنان سرو خرامان، ببر مادر شد

صدف دیده اش از اشک، پر از گوهر شد

دست بر سینه بر مادر خود کرد قیام

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۴ - اکبر گل پیرهن

 

دید شاه شهدا چون بدن اکبر را

لعل سان دید زخون، آن تن چون گوهر را

در بغل تنگ کشید آن بدن اطهر را

بوسه زد ماه رخ اکبر سیمین بر را

گفت ای مهر جبین، نور دو چشم تر من!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۱ - قلزم خون

 

کیست این کشته که در لجهٔ خون غوطه ور است؟

تن پاکش به زمین، سر به سنان، جلوه گر است

کیست این مهر درخشنده و غلطیده به خون؟

کز ستاره به تنش زخم سنان، بیشتر است

کیست این کشته که بی غسل و کفن، خفته به خاک؟

[...]

ترکی شیرازی