گنجور

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۳ - نامه اول

 

ای صنم لاله رخ گلعذار

گوش به حال من بیچاره دار

سرو قد سیمبر نوجوان

از من درویش سلامی بخوان

زآتش غم گشت کباب این دلم

[...]

۱۶ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۷ - نامه دوم

 

باز جوان نعره برآورد و آه

با لب خشک و دو رخ همچو کاه

گفت چه سازم، چه کنم ای خدا

در غم آن دوست، مرا ره نما

نیست مرا طاقت هجران یار

[...]

۱۶ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۳ - نامه چهارم

 

کرد جوان صبر و تحمل بسی

هیچ نگفت این سخنان با کسی

صبر بسی کرد و تحمل نمود

پیش کسی زهره گفتن نبود

در دل او غصه و غم شد گره

[...]

۱۶ بیت
صوفی محمد هروی